شهادت من خاری در چشم منافقین است
نوید شاهد: شهید «حسین گلیانی» فرزند «گلمحمد»، 1 بهمنماه 1345 در تهران دیده به جهان گشود. این شهید والامقام 29 آذر ماه 1366 در عملیات نصرت2 به فیض شهادت نائل آمد. بخشهایی از وصیتنامه شهید را به بهانه سالگرد شهادتش میخوانیم.
«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»
خدا را شكر میكنم كه در همين دوران جوانی توانستم خود و حق را بشناسم كه همانند جوانان ديگر گمراه نشوم. خدا را شكر میكنم كه در اين موقع حساس كه توانستم همراه سربازان آقا امام زمان(عجل) به جبهه بيايم، مال و منال دنيا مرا گول نزند و توانستم كه اسم من در اسماء ياران امام زمان(عجل) ثبت شود. هرچند كه قلباً صلاحيت سربازی آن امام را ندارم، اما همينجا هم خدا را شكر میكنم و سپاس میگويم كه اينچنين پدر و مادری مرا پند دادند كه مانند ديگران دنبال سرمايه و سرگرمیهای اين دنيا نروم.
ای پدر و مادرم! میدانم چقدر شما زحمت و رنج كشيده و مرا به اينجا رسانديد، بايد بعد از شهادت من خدا را شكر كنيد كه چنين امانتی را كه خدا به شما داد، پس داديد و به امانت خدا خيانت نكردهايد. از شما تقاضامندم كه برای من ناراحت و غمگين نباشيد، زيرا من به آرزويم رسيدم كه آن ديدار خدا بود و به رضای الله رسيدن.
ای ملت! ما با شهادتمان خار به چشم دشمنان اسلام میكنيم. آن منافقان كوردل ظاهراً با اسلام هستند، اما در دل دارند كه يكی از ياوران خمينی از دست برود، هرچند لياقت اين را نداريم اما آنها اين حرف را میگويند.
ای منافقان كوردل، ای پستترينِ پستترها و ای راندهشدگان درگاه خداوند! با شهيد شدن من خاری به چشم شما میرود كه از درد آن خار چشم شما كور میشود و اگر ما شهيد شويم كه خمينی يكّه و تنها بماند، دست از تبليغ خود برای اسلام برنمیداریم و اميدوارم كه با ريخته شدن خون ما درخت اسلام و پرچم اسلام به زودی به دست رهبر و راهنمای اين انقلاب، امام زمان(عجل) در سراسر گيتی به اهتزاز درآورده میشود.
ای دوستان و اى همكلاسیهای من! اگر خون من به زمين ريخته شود، وظيفه و بار شما سنگينتر میشود. وظيفه شماست كه امام را پيروی كنيد و دست از پيروی امام برنداريد. شما بايد جبههها را خالی نكنيد تا اينكه امام زمان(عجل) ظهور كند و شما هم ياران او باشيد، با او شمشير بركشيد و دشمنان اسلام را نابود كنيد.
ای همشهريان عزيز! میدانم كه من نتوانستم آن وظيفهای كه گردن من است انجام دهم. از شما میخواهم کسانی که در جهالت هستند را از جهالت و سرگردانی نجات دهيد. بر شما وظيفه است كه اگر اسلحه من به زمين افتاد، شما آن را برداريد و به جبهه بياييد تا خدا از شما راضی شود. از شما میخواهم كه امام را تنها نگذاريد مثل مردم كوفه، زيرا مردم كوفه امامشان را تنها گذاشتند.
پدر و مادرم! بعد از شهادت من، برادرم مصيب را به سنگر من كه حوزه بود بفرستيد تا راه مرا ادامه دهد و اگر ايوب خواست به جبهه بيايد جلوگيرى نكنيد تا راه مرا ادامه دهد.
والسلام علی من تبع الهدی، والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته