شهیدی خوش خلق که به دانایی عشق میورزید
نوید شاهد: شهید «جمعلی(حمید) آقائی شوکی» بیستوهفتم فروردین 1346 در روستای «لتینگان» از توابع شهرستان «نوشهر» استان «مازندران» در خانوادهای مذهبی و متدین، دیده به جهان گشود.
تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در روستای محل سکونت و تحصیلات متوسطه را در رشته فرهنگ و ادب (با تغییر رشته در سال چهارم در رشته تجربی) در دبیرستان شهید باهنر شهرستان «نوشهر» سپری کرد. وی پنجمین فرزند خانواده بود. در کودکی علوم قرآنی را از پدربزرگش «ملا محمد اسماعیل آقائی» (حافظ قرآن و دارای سواد قرآنی) آموخت و رشد شخصیتی وی از همان اوایل کودکی شکل گرفت.
او علاقه وافری به مسائل دینی داشت و یکی از فعالیتهای دوران جوانی و نوجوانیاش حضور در مساجد، هیئتهای اسلامی و جلسات قرائت و تفسیر قرآن بود و قرآن را با صوت خوش میخواند.
شهید آقائی شوکی با تمام کودکیاش فعالیت چشمگیری هم به سهم خود در دوران انقلاب با توجه به اتفاقات آن زمان داشت. در دوران دبیرستان برای گذراندن «طرح کاد» وارد جهادسازندگی شد و به دلیل علاقهمندی به رشته دامپزشکی و نجات حیوانات، انجام امور مربوط به این رشته را به عنوان فعالیت «طرح کاد» انتخاب کرد.
وی ضمن مطالعه زیاد در این حوزه، با توجه به عشق و دغدغهای که همیشه برای خدمت به مردم به ویژه محرومان و مستضعفان داشت و در این راه اغراق نیست اگر گفته شود خستگی ناپذیر بود، با برادران جهادی به روستاها میرفت و خدمات بسیاری در این حوزه با درآمد اندک و در بیشتر مواقع رایگان، به مردم ارائه میداد. او همیشه در اندیشه گام نهادن در مسیر رسیدن به تعالی و پرواز به سوی پروردگار بود و روح بیتابش آرام و قرار نداشت. نخستین تاریخ اعزام وی به جبهه بر اساس دفترچه یادداشت روزانهاش پانزدهم مرداد 1366 به صورت داوطلب بوده است.
این شهید در بیستویکم شهریور 1366 در سپاه پاسداران شهرستان نوشهر استخدام شد و تقریبا یک سال بعد، در چهارمین روز از شهریور1367 در مأموریت جزیره مجنون با تک دشمن، به فیض شهادت نائل آمد اما پیکر پاکش پس از حدود هشت سال مفقودالاثر بودن و در فروردین سال 1374 به آغوش خانواده بازگشت و در گلزار شهدای روستای «لتینگان» به خاک سپرده شد.
از کتابهای به جامانده در کتابخانه شهید معظم، میتوان به سیر مطالعاتی و بینش وسیع سیاسی- اجتماعیاش پیبرد. روح پویای او همیشه عاشق دانستن و آموختن بود و آنچه میدانست را با اخلاص به دیگران یاد میداد. انجام ورزش زورخانهای و پهلوانی که پارهای از ابزار و وسایلش هنوز باقی مانده است، از فعالیتهای وی بود.
برخورد او با دیگران با گشادهروئی و از روی خلوص نیّت بود و اسوهای مثال زدنی در ادب و احترام به ویژه نسبت به پدر و مادر بود. تمام کوشش و تلاشش، راضی نگهداشتن پدر و مادر و خدمت به آنان بود. گاهی در سخنانش حالت شوخی و طنز مشاهده میشد و در میان دوستان، فامیل و هر آن که او را میشناخت به خوش خلقی معروف بود.
نویسندگی، ادامه تحصیل در دانشگاه، دستیابی به علم و دانش بیشتر و رشد معنوی بالاتر و فردی مفید در جامعه بودن از آرزوهای این شهید بود. او در این اندیشه بود تا جوانان را در راه رسیدن به یک زندگی پرسعادت یاری نماید.
وی دوستدار حیوانات بود و خدمت به آنان را همانند خدمت به انسانها از وظایف خود میدانست و آرزومند زندگی آرام و در صلح و آرامش برای همه انسانها بود.