صحنههایی عجیب در شبی که مهمان سنگر گروه دیگری بودیم
به گزارش نوید شاهد به نقل از خبرگزاری فارس، سروان احمدرضا رحمانی یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس، تعریف میکند: «ساعت ۲ و نیم نصف شب بود که به همراه یگان خود و با همکارم سروان اصغر محمدنیا که او هم مثل من داوطلبانه به گردان قدس آمده بود، وارد سایت ۴ و ۵ شدیم.
تعدادی از رزمندهها در سنگر بزرگی خوابیده بودند. ما هم چون در عملیات فتحالمبین ۳ـ۲ شب نخوابیده بودیم، تصمیم گرفتیم تا روشن شدن هوا ساعتی کنار آن رزمندهها استراحت کنیم.
در آن لحظات باران میآمد و هوا سرد بود و من برای اینکه گرم شوم، نصف پتوی بغل دستیام را به روی خودم کشیدم و از شدت خستگی خیلی زود خوابم برد.
صبح که بیدار شدیم، هوا روشن شده بود و تازه متوجه شدیم که شب را کنار شهدا خوابیدهایم. آن شب مهمان شهدای فتحالمبین بودیم که در آن سنگر جمعآوری شده بودند و قرار بود روز بعد تخلیه شوند.»
منبع: کتاب «میگ و دیگ» به قلم علیرضا پوربزرگ وافی