امام دوست نداشت این شهید به جبهه برود!
به گزارش نوید شاهد به نقل از خبرگزاری فارس، زمان دفاع مقدس بود که روزی چهره یک نوجوان وسط خاک و خل جبههها روی صفحه تلویزیون نقش بست. نوجوان با صدای نازکش میگفت: «مهرداد عزیزاللهی هستم. اعزامی از اصفهان ۱۴ سالمه.»
او که بعدها به «شهید مهرداد» معروف شد، درباره دلیل جبهه آمدنش توضیح میداد: «اون برادرهایی که قبلاً جبهه بودند و میآمدند برای ما تعریف میکردند جبهه چه خاصیتهای خوبی داره که مثلاً هر کسی بره از هر لحاظ ساخته میشه و ناخالصیها و گناهانش از بین میره. من هم به جبهه اومدم شاید کمکی در راه خدا بکنم و گناهانم پاک بشه.»
محمود عزیزاللهی پدر شهید مهرداد در یکی از مصاحبههایش گفته بود: «بار اولی که به جبهه رفت، ۱۳ سالش بود که شناسنامشو تغییر داد و پنهانی راهی شد.»
یکی از همرزمانش قد او را این طور توصیف میکند: «کوچیکترین سایز لباس هم برای او بزرگ بود. خودش رفت اصفهان داد به خیاط تا اونا رو اندازش کردند.»
با این اوصاف به نظر میرسد بعد از یک سال اوضاع فرق کرده باشد؛ چون مهرداد در همان مصاحبه تلویزیونی خود که ۱۴ ساله بود، میگوید: « از پدر و مادرم تشکر میکنم که اجازه دادند بیام جبهه.»
او سپس ادامه میدهد: «به بقیه پدر و مادرها هم میگم این قدر احساساتی و وابسته نباشند و بذارن فرزندشون بیاد جبهه. خودشون هم بیان تا در این جبههها ساخته بشن. به نظر من هر کس حداقل باید یک هفته بیاد و جبههها رو حتی به صورت تماشا، نگاه کنه.»
فیلم مصاحبه معروف مهرداد را ببینید:
امام خمینی(ره) هم مصاحبه او را دیده بودند. خواسته بودند تا مهرداد را ببرند پیش ایشان. امام مهرداد را میبینند و بازوی او را بوسه میزنند و او هم دست امام را میبوسد.
عذرا منتظری مادر شهید مهرداد تعریف میکرد: «مهرداد اوایل انقلاب ۱۲-۱۰ سال سن داشت. یک روز که برای اولین انتخاب رئیسجمهوری میخواستیم به پای صندوق رأی برویم به ما گفت: «به کی رأی میدید؟»
گفتیم: «بنی صدر.»
گفت: «اشتباه میکنید! روزی میاد که بنیصدر آرایش میکنه و با چادر از مرز بیرون میره.»
او همچنین میگفت: «دوران انقلاب هم وقتی مجسمه شاه رو از میدون انقلاب اصفهان پایین کشیدند، تا چهارراه تختی سر شاه رو غلطونده بود.»
در کتاب «زندگی امام خمینی(ره) و یارانش» به قلم علی شهریاری آمده: «از دفتر امام نامههایی فرستاده و توصیه میشود که به خاطر فکر خوبی که دارد به جبهه نرود!»
با این وجود این غواص و مینروب ۶ سال بعد، یعنی سال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۴ در جزیره ام الرصاص به شهادت رسید. یکی دیگر از همرزمانش درباره شهادت او میگوید: «با بچهها به آب زدند و رفتند محور رو باز کنند. آخرین سیم خاردار رو که میخواستند باز کنند، دشمن متوجه شده بود. نارنجک پرت کرد و دوتا از بچهها به شهادت رسیدند که یکیش مهرداد بود.»