روزی که انقلاب به حکم امام، صاحب «دولت» شد
به گزارش خبرنگار نوید شاهد، روز چهارم دهه آزادی و پیروزی از راه رسیده و بالاخره مهمترین خبر: انتصاب دولت موقت و معرفی «مهندس مهدی بازرگان» در نشستی ویژه و تاریخی با حضور امام، این روز را روزی مهم و خبرساز در تاریخ انقلاب کرده است. بدین ترتیب، رهبر بزرگ انقلاب، دو روز پس از سخنرانی تاریخی خود در ورود به خاک وطن و بر سر مزار شهیدان بخون خفتهی انقلاب، وعدهی مهم خود را که: «من به پشتیبانی این ملت، دولت تعیین میکنم» را عملی ساخت و گامی دیگر به سوی تحقق نظام و نظم نوین و پیروزی کامل انقلاب مردم برداشته شد.
امام: این قیام، یک قیام «قرآنی» است، یک قیام «اسلامی» است
رهبر بزرگ انقلاب در این روز طی چند سخنرانی، اولا از مردم میخواهد که اعتصابات و اعتراضات را تا حصول پیروزی کامل متوقف نکنند. دوم، تاکید بر ماهیت «اسلامی» این نهضت و انقلاب است. او در مقام معلم و مرشد انقلاب، نمیگذارد دشمنان، ماهیت و هویت دینی و معنوی این معجزه بزرگ قرن را مصادره و مسخ کنند و آن را صرفا «ملی» و «چریکی» و «ضد امپریالیستی» قلمداد کنند. او نگهبان بیدار وجدان تاریخی این جامعه و مظهر خواست و آرمان ملت است که در قالب یک تحول بزرگ بر مبنای دین، جلوه یافته است. امام میگوید: «در ایران آنچه به صورت یک جریان فکرى وجود دارد همان آرمانها و خواستههاى اصیل اسلامى است. اگر مردم ایران خواستار برچیده شدن رژیم سلطنتى هستند و یا خواستار برقرارى حکومت اسلامى و یا قطع سلطه اجانب از کشور اسلامى و یا مجازات همه آنها که به ثروتهاى ملت تجاوز کردهاند و یا نظایر آنها، همه و همه از اصول و مبانى مترقى اسلامى ناشى مىشود. و تمامى شعارها در تظاهرات شهرها و دهات ایران شاهد این واقعیت است، و آنچه را جز اسلام و آرمانهاى اسلامى و نهضت اسلامى است، مطالبى است که نمىشود آن را یک جریان نامید، زیرا در میان مردم این مطالب هیچ گونه کاربردى ندارد. این قیامى که از 15 خرداد شروع شد و تاکنون باقى است- و امید است باقى باشد تا همه اهداف اسلام جامه عمل بپوشد- قیامى اسلامى است؛ قیامى ایمانى است؛ پیرو هیچ قیامى نیست. همه مىدانیم که 15 خرداد مبدأ عطفى بود در تاریخ؛ نه پیرو نهضتهاى دیگر، قیامهاى دیگر. این شعار باید محفوظ باشد که این قیام «قیام ملى» نیست، این قیام «قیام قرآنى» است، این قیام «قیام اسلامى» است. یک ملت ضعیفى که هیچ نداشت، در مقابل ابرقدرتها و در مقابل این قدرت شیطانى، که همه چیز داشتند و تا دندان مسلح بودند [غالب شدند]، به قوه ملیت نمىتواند غلبه کند؛ ملتى که غلبه کرد براى اینکه شهادت، آرزوى او بود. جوانها از من شهادت را طلب مىکردند و مرا قسم مىدادند که دعا کن که شهید بشویم. زنهایى که جوانهاى خودشان را دادند، افتخار بر این کردند که شهید دادیم. و آنکه یک پسر از او باقى مانده بود باز مىگفت این را هم اهدا مىکنم. این قدرت ملیت نیست؛ این قدرت ایمان است، این قدرت اسلام است...»
هدف: پیاده کردن اسلام و احکام خدا...
امام، هدف انقلاب را نه فقط تغییر یک رژیم، که پیاده شدن احکام خدا و تحقق حاکمیت دین می داند تا معیار و شاخص و طرازی باشد برای همه تاریخ و جهان و الگویی باشد برای همه ملتهای دنیا و جوامع بشری؛ حکومتی که مامور اجرای احکام الله است و آرمانش حق و عدالت. چنین حکومتی شبیه هیچیک از نظامهای سیاسی کنونی دنیای معاصر نیست همچنانکه این انقلاب هم نه شباهتی به انقلاب فرانسه دارد نه روسیه و نه کوبا و چین. انقلابی است با نام و برای خدا و حکومتش هم باید منادی مناسبات توحیدی باشد: «ملت ایران و ما مقصدمان این نیست و نبود که فقط محمدرضا برود؛ رژیم سلطنتى از بین برود؛ دست اجانب کوتاه بشود؛ اینها همه مقدمه بود؛ مقصد اسلام است. ما مى خواهیم که اسلام حکومت کند در این مملکت؛ احکام اسلام در این مملکت جریان پیدا بکند. اگر ما فرض کنیم که حکومت رژیم سلطنتى از بین برود و یک رژیم دیگرى بیاید که آن رژیم دیگر ایادى دیگران، هم از آن، از مملکت ما قطع بشود یک رژیمى بیاید اما رژیم اسلامى نباشد، برخلاف اسلام باشد، این مقصد ما حاصل نشده. اگر مقصد این بود که محمدرضا برود و دست اجانب قطع بشود، بله، اما اگر مقصد اصلى ما این است که اسلام تحقق پیدا بکند، اگر مقصد اصلى ملت ایران این است که جمهورى اسلامى تحقق پیدا کند، حکومت عدل الهى تحقق پیدا بکند، رفتن آنها همه مقدمه براى این مطلب است. این اشتباه نشود که ما مىخواستیم که او برود، رفت؛ تمام شد. خیر، تمام نشده است. او مانع از کار بود. و چون مانع بود که ما به مقصد برسیم با او معارضه کردیم. او نمىگذاشت که عدل الهى تحقق پیدا بکند؛ او نمىگذاشت که مملکت ما یک مملکت اسلامى با یک حکومت عادل باشد، محقق بشود با این رژیم؛ از این جهت معارضه شد با او، او رفت. اگر به جاى اینکه او رفت یک رژیم دیگرى تحقق پیدا کند، مثل یک رژیمى که در اروپا هست مثلًا، مثلًا مثل فرانسه ما بخواهیم بشویم، که ما رژیم محمدرضا را کنار بگذاریم، یک رژیمى مثل رژیم فرانسه که کارى به اسلام ندارد؛ اگر اینطور باشد، این همه خون ریختن ملت ما براى این نبوده است که حالا یک مملکتى باشد؛ مملکت اسلامى نباشد؛ ولو رژیم سلطنتى هم نباشد. یک رژیم غیر اسلامى. خیر. بسیارند رژیم آزادمنشانه، رژیمى که استقلال هم دارد، آزادى هم مىدهد، اما یک آزادى مىدهد که بر وفق اسلام نیست؛ احکام احکام اسلام نیست؛ رژیم رژیم اسلام نیست. عدالت اسلامى به آنطورى که در اسلام است نیست. ما همچو چیزى را نمىخواستیم و نمى خواهیم.»
انتصاب «بازرگان» به ریاست دولت موقت انقلاب از سوی امام
در این روز، امام یکی از مهمترین اهداف انقلاب را اجرایی می کند: معرفی نخست وزیری برای دولت موقتی که وظیفه اداره امور کشور در شرایط انتقال و گذار تا استقرار کامل نهادهای حکومتی پس از انتخابات جمهوری و ریاست جمهور و مجلس را باید برعهده گیرد. این کاری است در آن شرایط، بهغایت، دشوار و ظریف که در صورت شکست اولین تجربه مدیریتی انقلاب، می تواند اصل حاکمیت انقلابی را ناموفق جلوه دهد. در شرایط بحرانی اوایل انقلاب، انتخاب شخصی که هم قابل اعتماد و هم مورد تأیید گروههای مختلف باشد کار آسانی نیست. «حجت الاسلام والمسلمین ناطق نوری» از همراهان امام و انقلاب، در این باره میگوید:
«نگاه اولیه امام آن بود که از روحانیت کسی مسئولیت اجرایی نگیرد و نظارت بر امور بکند و شاید تحلیل ایشان این بود که عدهای در داخل و خارج نگویند که این همه سرو صدا برای این بود که خود آقایان به پست و میز برسند و تا زمان بنیصدر این نگاه بود. در آن زمان تصور بر این بود که اگر بناست غیرروحانی روی کار بیاید، حتماً باید گروهی باشند که دارای چند خصوصیت باشند، اول اینکه تشکیلات و نیرو داشته باشند، دوم سابقهي مبارزاتی داشته و مذهبی باشند و نهضت آزادی هردوی اینها را داشتند. مهندس بازرگان از زمان مصدق سابقهی اجرایی داشت. و مسئله بعدی اینکه باید مجموعهای روی کار میآمد که مخالفین و بیرونیها خیلی حساسیت نشان ندهند. وقتی دولت موقت انتخاب شد علیرغم اینکه آمریکاییها خود را باخته بودند، خیلی نگران نبودند و این یک فرصتی برای ما شد و الا چه بسا ممکن بود که یک برخورد تند و خشنی هم بکنند.»
وظایف دولت جدید، دلایل تعیین «بازرگان» به «نخست وزیری انقلاب»
و سرانجام در این روز در یک کنفرانس خبری که با حضور امام، دکتر ابراهیم یزدی، صادق قطب زاده، دکتر غلامعباس توسلی و در حضور انبوهی از خبرنگاران داخلی و خارجی در سالن آمفی تئاتر مدرسه رفاه برگزار شد، آیت الله هاشمی رفسنجانی، حکم امام در انتصاب و معرفی مهندس مهدی بازرگان به نخست وزیری دولت موقت انقلاب را قرائت کرد. امام خمینی هنگام معرفی نخست وزیر دولت موقت، درباره شخصیت مهندس بازرگان و سوابق سیاسی او و دلایل انتصابش به نخستوزیری فرمودند:
«جناب آقای مهندس مهدی بازرگان را سالهای طولانی است که از نزدیک میشناسم مردی است فاضل، صالح، متدین، و امین و ملی و بدون گرایش به چیزی که خلاف مقررات شرع است. من ایشان را معرفی میکنم که ایشان رئیس دولت باشد... واجب الاتباع است، ملت باید از او اتباع کند. یک حکومت عادی نیست، یک حکومت شرعی است، باید از او اتباع کند، مخالفت با این حکومت مخالفت با شرع است ...»
وظایف اصلی دولت موقت بنا بر حکم امام به قرار زیر تعیین شدند:
- انجام رفراندوم به منظور تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی
- تشکیل مجلس مؤسسان برای تصویب قانون اساسی
- برگزاری انتخابات نمایندگان مجلس
امام، وظیفه بررسی وزرای پیشنهادی دولت را برعهده شورای انقلاب میگذارند و مردم را به تبعیت از دولت سفارش میکنند و مخالفت با آن را مخالفت با شرع میشمارند. ایشان به افرادی که با کارشکنی قصد ایجاد آشفتگی دارند، هشدار میدهند که «قیام بر ضد حکومت خدایی قیام بر ضد خداست.»
یکی از مهمترین دلایلی که شورای انقلاب، بازرگان را شایسته نخستوزیری میدانست، سابقه وی در امور اجرایی، سیاسی و دینی بود. از مهمترین اقدامات اجرایی بازرگان که از او یک شخصیت با تجربه ساخت، همان مأموریت خلع ید انگلستان از شرکت نفت بود.
بازرگان بعد از کودتای 28 مرداد، وارد میدان مبارزه شد، در نهضت مقاومت ملی فعالیت کرد و بعد از آن در سال 1340، با همکاری دکتر سحابی و آیتالله طالقانی، نهضت آزادی را تشکیل داد. آیتالله طالقانی رابطه بسیار خوبی با امام داشت و امام، مقاومت این روحانی بلند پایه را در برابر شاه تحسین میکرد. بازرگان بعد از سال 1340، به خاطر داشتن انگیزههای سیاسی و دینی و مخالفت با رژیم، سالهای زیادی را در زندان به سر برد؛ یعنی دقیقاً زمانی که امام خمینی نیز رهبری نهضت اسلامی را آغاز کرد. از نظر سیاسی نقطه قوت دیگر بازرگان که از دید و نظر امام مخفی نبود، نپذیرفتن هر نوع سمت و مقامی در روزهای آخر رژیم پهلوی بود.
مهمتر از عوامل ذکر شده، شیوه مدیریت و تصمیم گیری امام بر اساس مشورت و اعتماد به دوستان مبارز و انقلابی و افراد مخلص بود. بنابراین، انتخاب بازرگان تا حدودی به علت رابطه نزدیک وی با شهید مطهری بود. خود بازرگان در این زمینه گفته است که پیشنهاد رسیدگی به مسئله نفت که به زعم خیلی از افراد، مقدمهای برای نخستوزیری وی به شمار میرفت؛ از جانب شهید مطهری بوده است. ناطق نوری نیز بر نقش استاد مطهری در انتخاب آقای بازرگان تأکید دارد:
«در روی کارآمدن بازرگان، آقایان مطهری و بهشتی نقش داشتند...»
نخست وزیر ایران، شد «مهدی بازرگان»
مردم، با تظاهراتی سراسری در تهران و شهرهای دیگر، بر حکم و انتخاب امام که انتخاب همه ملت است، صحه می گذارند و یکصدا همه کشور، تبلور طنین این فریاد میشود: «بازرگان بازرگان حکومتت مبارک»، «نخست وزیر ایران شد مهدی بازرگان»
چه باک که بختیار از پذیرش این تصمیم تاریخی امتناع کند؟ ملت با امام، یکصدا و همراه، تعیین دولت انقلاب را جشن میگیرد. انقلاب، با تدبیر و هوشمندی رهبر بیدار خود، با استقرار نهاد، قدمی محکم و تاریخی به سمت نهادینگی و نظام شدن برداشته است.