علی فریدونی در نشست عکاسخانه:
جمعه, ۱۹ بهمن ۱۴۰۳ ساعت ۲۳:۲۰
امروز نخستین نشست «عکاسخانه» در تماشاخانه مهر حوزه هنری برگزار شد تا علی فریدونی عکاس خبری و جنگ بخشی از عکس‌های ثبت کرده در سالهای پیش و پس از انقلاب خود را فریم به فریم برایمان روایت کند.

جنگ برایم دانشگاه بود

به گزارش نوید شاهد؛ فریدونی از عشق و علاقه‌اش به عکاسی گفت و در بین صحبت‌هایش بارها تاکید کرد هیچگاه نشد بگویم کاش بجای عکاسی کار دیگری می‌کردم، عاشق عکاسی بودم و گاه صبح بیدار می‌ماندم تا عکس‌های جنگ را چاپ کنم. در ستاد جنگ بیش از ۳۰ هزار فریم عکس چاپ کردم. در لابراتوار خبرگزاری پارس که بعدها خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران تغییر نام داد، بزرگ شده بودم. با عکس‎هایم زندگی می‌کنم و مثل بچه‌هایم دوست‌شان دارم.

او نحوه آشنایی با عکاسی را اینگونه تشریح کرد: ۱۴ ساله بودم که وارد عکاسخانه‌ای در چنوب شهر شدم. با خانواده همسرم در سال   ۱۳۵۵ که آن موقع بیست و یک ساله شده بودم آشنا شدم. پدر همسرم جزو انقلابیون بود و من را که تازه از شهریار به تهران آمده بودم و چیز زیادی از مسائل سیاسی نمی‌دانستم به هیئت‌ها آورد. آن زمان عکس‌های قبل از انقلاب را به عکاسخانه می‌بردم و چاپ می‌کردم تا برای پخش به شهرستان‌ها ببرند. آبان سال ۱۳۵۵ استخدام خبرگزاری پارس که تنها خبرگزاری رسمی کشور بود، شدم و در لابراتوار آن عکس چاپ می‌کردم. پیش از انقلاب صبح‌ها در خبرگزاری بودم و عصرها به عکاسخانه می‌رفتم تا عکس‌های امام را چاپ کنم.

مثل اینکه کله‌ات بو قرمه‌سبزی میده

او در اشاره به یکی از خاطرات خود یادآور شد: دفتر ساواک طبقه بالای خبرگزاری بود اما من جرات پیدا کرده بودم تا عکس‌های امام را به خبرگزاری ببرم. عکس‌ها را داخل پاکت نامه گذاشتم و به محض اینکه دیدم کسی در تحریریه نیست عکس‌ها را به سردبیر دادم. شوکه شده بود. عکس‌ها را گرفت و در گاوصندوق گذاشت. به من گفت «پسر دیوانه شدی؟ مثل اینکه کله‌ات بو قرمه‌سبزی میده». آن عکس‌ها در گاوصندوق ماند و بعد انقلاب جزو پرتیراژترین عکس‌ها شد و بیش از یک میلیون عکس در سایزهای مختلف چاپ شد و ما در بازار و خانه‌ها پخش کردیم.

فریدونی ادامهاد: آن زمان افتخار داشتم تا عکس‌های حضرت امام (ره) را که گرفته شده بود را ظاهر کنم و زیرنظر عکاسان حرفه‌ای آموزش ببینم. من عاشق امام بودم و لحظه‌شماری می‌کردم که با ورود امام در بهمن ۱۳۵۷، ایشان را ببینم و وقتی عکس ورود امام را ظاهر کردم از اینکه به بزرگترین آرزویم رسیده‌ام از خود بیخود شدم. مدتی بعد جنگ تحمیلی شروع شد و ۴۰ روز از جنگ گذشته بود که از سردبیر خبرگزاری خواستم تا به صورت نیروی داوطلب من را عازم جبهه کند. در نهایت با اصرارهای مداوم در سال ۱۳۵۹ به جبهه رفتم و این اولین مرتبه‌ای بود که قرار بود به شکل حرفهای عکاسی کنم.

در ۲۰ عملیات شرکت کردم

این عکاس جنگ اظهار کرد: اگرچه چندان عکاسی بلد نبودم اما تمام تجربیاتم را بکار گرفتم تا عکس‌های خوبی ثبت کنم. کار را با عکس از بمباران در خرمشهر و آواره‌ها شروع کردم. در آغاز به قدری شوکه بودم که نمی‌دانستم در چنین شرایطی یک عکاس خبری چه کاری باید انجام دهد. لحظاتی بعد به خود آمدم و شدم عکاس جنگ.

او با یادآوری اینکه عکاس و روایتگر جنگ از سال ۱۳۵۹  تا بازگشت آزادگان است تاکید کرد: برای ثبت لحظه‌های ماندگار وارد جنگ شدم و خواستم این تصاویر را نسل آینده ببینند. من در ۲۰ عملیات شرکت کردم و بیش از ۴ مرتبه مجروح شدم و هر بار تجربیاتم بیشترمی‌شد.

فریدونی با نشان دادن عکس‌هایش از پیروزی انقلاب و شادی مردم و حضور همافرها در خیابان، تصویر مربوط به امام در بهشت زهرا (س) را نشان داد و گفت که این عکس مربوط به سخنرانی معروف رهبر که فرمودند «من ملت تعیین می‌کنم ...» است.

فریدونی همچنین در ادامه عکس‌هایی از تحریریه خبرگزاری پارس و لابراتوار این خبرگزاری  را نشان داد و از نمایشگاه عکسی گفت که در مقابل در ورودی خبرگزاری برگزار کرده است و سپس تصاویری را نمایش داد که به بازدید شهید رجایی از خبرگزاری پارس اشاره داشت.

او در ادامه حاضران در نشست را که از عکاسان و علاقه‌مندان به عکاسی بودند با انواع دوربین‌های قدیمی آشنا کرد و یادآور شد: در عملیات فتح‌المبین تصاویری از رزمندگان صبت کردم که در حالت عرفانی بودن یعنی وقتی مشغول عبادت بودند یا در حال نوشتن وصیتنامه، که بعد جزو عکس‌های برتر یونسکو شد.

فریدونی در حالیکه بغض در گلو داشت به عملیات رمضان اشاره کرد، عملیاتی که صدها نفر قتل عام شدند. او در هر خاطره‌ از این عملیات یاد اتفاقی می‌افتد که به شدت آزاردهنده بود.او از رزمندگان روزه‌داری گفت که در هوای گرم و با وجود اینکه امام (ره) فتوا داده بودند در گرمای بالا روزه می‌گرفتند.

این عکاس جنگ بیان کرد: جنگ ما جنگ مردمی و مذهبی بود. رزمندگان ما نماز اول وقت می‌خواندن. پیرترین رزمنده ما ۸۰ ساله و جوان‌ترین رزمنده ما ۱۲ ساله بود. در عملیات رمضان رزمندگان باید از میدان مین عبور می‌کردند و با انفجار و کشته شدن رزمندگان با صحنه‌ای مواجه شدم شبیه به صحرای کربلا. عملیات مسلم‌بن عقیل هم با قتل عام ۱۲۰۰ نفر یادآور صحنه کربلا برایم بود. در عملیات والفجر ۴ که در غرب کشور بود هم دیدم که رزمندگان بی‌توقع بودند و با تمام وجود برای دفاع آمده بودند.

سختی عکاسی

وی در ادامه به سختی عکاسی در جنگ پرداخت و اظهار کرد: کار عکاس سخت‌تر از رزمنده است چراکه او برای دفاع از خود اسلحه و کلاه دارد، رزمنده می‌تواند در لحظه شلیک دشمن جان پناه بگیرد ولی عکاس جنگ باید بدون دفاع دوربین را به دست بگیرد و شجاع، دقیق و نترس باشد. من در جبهه مثل رزمنده بودم و هر لحظه منظر شهادت و کشته شدن.

فریدونی بیان کرد: من خیلی خسیس بودم. در دسترس ما نگاتیو چندانی نبود بنابراین من از گرفتن برخی تصاویر و عکس‌های دسته جمعی ممانعت می‌کردم. یک روز رزمندگان در حال آماده شدن برای اعزام به عملیات والفجر ۴ بودند که یکی از رزمندگان صدا زد «عکاس؟» من توجه نکردم و رفتم. او مجددا من را صدا زد و من باز توجه نکردم. یکباره رزمنده گفت «از ما عکس بگیر. ما امشب به عملیات می‌ریم و شهید می‌شیم و تو فردا دلت می‌سوزه» من سه یا چهار فریم عکس گرفتم. همان هم شد و فردایش رزمنده‌ها شهید شدند.

او در ادامه به فایل عکس‌های عملیات فاو رسید و گفت: دیگر از مرگ نمی‌ترسیدم. در فاو همه دنیا جمع شده بودند که در فاو ما را شکست دهند. عراقی‌ها هرچه داشتند به سر ما ریختند و تمام منطقه را با تانکرهای نفت آتش زدند.

این عکاس جنگ به نمایش عکس‌هایی از آزادی اسرای جنگی و شادی مردم که به استقبال آزادگان آمده بودند، پرداخت و با تاکید بر اینکه در عکاسی جنگ دنبال شکاف عاطفی رزمندگان بوده به آوارگان کرد که سختی زیادی در جنگ متحمل شده‌اند و تمام زندگی‌شان خلاصه در بقچه‌ای شده بود اشاره کرد.

وی در ادامه به خاطره حمله منافقان در میدان ولیعصر و نحوه عکاسی وی از پشت درخت‌های چنار اشاره کرد و با نشان دادن عکس‌هایی که از این واقعه ثبت کرده به تلاش‌های نیروهای کمیته و آتش‌نشان‌ها در دستگیری منافقان پرداخت.

فریدونی در بخش دیگر عکاسخانه، دزدیده شدن هواپیما و آوردن آن توسط هواپیماربایان به فرودگاه مهرآباد در تاریخ ۱۰ مهر ۱۳۶۰ را بازگو کرد و از جانفشانی‌ها و رشادت‌هایش برای عکاسی طی سه شبانه‌روز گفت.

وی پس از بازگویی خاطره خود به فروش عکس‌هایش به مبلغ ۱۳ هزار دلار به خبرگزاری فرانسه اشاره کرد و در ادامه از هواپیما ربایی دیگری گفت که با جهانی شدن عکس‌های وی توانسته بود درآمد ۴۰۰ هزار دلاری برای خبرگزاری جمهوری اسلامی کسب کند.

دوربین‌هایی که مرا خانه‌دار کرد

فریدونی در ادامه یادآور شد: آقای خاتمی آن زمان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بود و برای بازدید از خبرگزاری جمهوری اسلامی آمده بود که در آنجا از من پرسید بابت عکس‌ها چه جایزه و پاداشی دریافت کرده‌ای؟ سرم را پایین انداختم و او دوباره سوالش را تکرار کرد و من مجددا سرم را پایین انداختم. برای بار سوم پرسدی و من گفتم لنز دوربین می‌خواهم. گفتن این جمله همه را به خنده واداشت و او مجددا پرسید از من چه درخواستی دارید؟ لنز را مدیر خبرگزاری باید خریداری کند. هرچه گفت چیزی نگفتم و قرار شد در نامه‌ای بنویسم و به دست وی برسانم. سیف‌الله صمدیان آن زمان دبیر عکس خبرگزاری  بود و در نامه سه دوربین و یک لنز را نوشت. بعدها که تعاونی خبرگزاری تصمیم به ساخت زمین برای خانه‌دار شدن خبرنگاران و عکاسها گرفت فروش آن دوربین‌ها و لنزها صرف پیش‌پرداخت خانه‌دار شدن من شد.

فریدونی در خاطره دیگر خود نحوه عکاسی از حج خونین در دهه ۶۰ را بازگو کرد و به حجم کشته شدگان ایرانی در این رویداد پرداخت.

این عکاس جنگ گفت: جنگ برای من یک دانشگاه بود ترم به ترم و عملیات به عملیات توانایی‌هایم را بالا برد و مهارتم را با تجربه بدست آوردم. من معتقدم باید با احساسات خود روایتگری کرد.در سال ۱۳۶۵ که بمباران شیمیایی و گاز خردل شروع شد اکثر عکاسان به منطقه جنگ نیامدند ولی دوربین به دست گرفته بودم تا قطره‌ای را ثبت کنم. من با دلم عکاسی می‌کردم و به همین دلیل هم موفق شدم ضمن اینکه دعای شهدا هم پشت سرم بود.

در پایان این نشست پیام علیرضا عابدی عکاس مطبوعاتی و فعال در روزنامه کیهان خوانده شد و سپس از علی فریدونی تقدیر به عمل آمد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده