انتشار زندگینامه شهیده «شهربانو نجاتی» به مناسبت ولادت حضرت معصومه (س) و روز دختر

شهادت را هدیه بزرگ خداوند می‌دانست

آرزوی بزرگ وی نابودی تمامی کفر و پیروزی اسلام و مسلمین بود. او شهادت را هدیه بزرگ خداوند می‌دانست و به آن عشق می‌ورزید.

به گزارش نوید شاهد گلستان، شهیده «شهربانو نجاتی» در سوم مهر ماه ۱۳۲۹، در روستای النگ از توابع شهرستان کردکوی دیده به جهان گشود. پدرش صفرعلی و مادرش ملکی نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. پرستار بیمارستان بود. هشتم فروردین ماه ۱۳۵۸، در گنبد کاووس هنگام درگیری با نیرو‌های سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای امامزاده ابراهیم زادگاهش قرار دارد. 

شهادت را هدیه بزرگ خداوند می‌دانست


شهیده در سال ۱۳۲۹ در روستای النگ از توابع شهرستان کردکوی در یک خانواده مذهبی و متدین دیده به جهان گشود و با تولدش باعث گرمی هر چه بیشتر به کانون خانواده گردید، از آنجا که پدر و مادر بسیار متدین بودند و ارادت خاصی به ائمه اطهار داشتند نامش را بیاد همسر شهید صحرای کربلا شهربانو نهادند. شهربانو به پدر و مادر در کار‌های کشاورزی کمک می‌نمود و شاید بتوان گفت بزرگترین تفریحش کمک به پدر و مادر بود. نمازش را همیشه سر وقت می‌خواند و با قدم نهادن به مکتب خانه با کلام خدا آشنا شده و شروع به قرائت قرآن نمود و در مسائل مذهبی و دینی بسیار مصمم بود. علاوه بر اینها به به کار‌های خانه داری و هنری از قبیل خیاطی، گلدوزی و نقاشی و حتی ماشین نویسی مهارت خاصی داشت. شهربانو به دیگران بسیار احترام می‌گذاشت و با تواضع و فروتنی رفتار می‌کرد، او علاقه بسیاری به نماز جماعت و تلاوت قرآن داشت، در محافل مذهبی و روضه خوانی‌ها شرکت می‌نمود و تأکید بسیاری بر دوری جستن از محرمات و اجرای قوانین شرعی داشت و در این راه بسیار کوشا بود.

با وجود خفقان رژیم پهلوی در روستای کوچک آنها شهربانو به روحانیت و حمایت از رهبری امام خمینی (ره) علاقه فراوانی داشت و امام خمینی (ره) را بسیار می‌ستود و گوش به فرمان بود، همیشه علاقه داشت مرادش را از نزدیک ببیند و توصیف او از امام خمینی (ره) به عنوان فرشته نجات تمام مستضعفان بود و انقلاب را تحولی بزرگ می‌دانست و وصفش از انقلاب این بود که منشأ خیر و برکت برای تمام ملت ایران و مستضعفان خواهد بود.
شهیده فردی بسیار کوشا و فعال بود بنابراین تصمیم گرفت در درمانگاه کار کند، چون خود از قشر زحمتکش جامعه بود بی بضاعتان و تهیدستان را رایگان مداوا می‌کرد. شهربانو هم دوشا دوش مردم در تظاهرات و درگیری‌ها بر علیه رژیم پهلوی شرکت می‌کرد و با دادن شعار، نفرت و انزجار خود را بر علیه رژیم پهلوی نشان می‌داد. آرزوی بزرگ وی نابودی تمامی کفر و پیروزی اسلام و مسلمین بود. او شهادت را هدیه بزرگ خداوند می‌دانست و به آن عشق می‌ورزید و همیشه این شعر را می‌خواند: 
خط نویسم خط بماند یادگار من نمانم خط بماند یادگار
شهربانو برای اینکه بتواند خود را بیشتر وقف خدمت به مردم کند، ازدواج ننمود. در شهریور ماه ۱۳۵۸، که در شهر گنبد کاووس برای بار دوم درگیری نیرو‌های کمونیست و چریک‌ها با ملت رخ داد مدت درگیری بیش از ۸ روز به طول انجامید و در این درگیری‌ها بسیاری از نیرو‌های مردمی شهید یا مجروح شدند، در شهر جنگ داخلی بود، شهربانو در بیمارستان کشیک بود و، چون چند نفر از پرسنل به اسارات گرفته شده بودند و برخی هم زخمی، کسی جرأت نمی‌کرد به دنبال جمع آوری مجروحان از بیمارستان خارج شود، اما شهربانو با عزمی راسخ داوطلب جمع آوری مجروحین در سطح شهر شد و معتقد بود اگر زخمی یا شهید شود راضی به خواست خدا است. 
شهربانو در آمبولانس حین حرکت برای جمع آوری مجروحین در شهر گنبد کاووس مورد اصابت رگبار گلوله قرار گرفت و بیش از ۴ گلوله به او اصابت کرد و ۳ تا ۴ روز در همان خیابان در داخل آمبولانس یکه و تنها ماند و هیچ نیرویی جرأت پیشروی و کمک به او را نداشتند و سرانجام او در هشتم فروردین ماه ۱۳۵۸، به شهادت رسید و در گلزار شهدای امامزاده ابراهیم روستای النگ به خاک سپرده شد و بدین ترتیب شهربانو به آرزویش رسید.

انتهای پیام/

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده