خلیلالله و محسن؛ دو برادر، دو پرنده آسمانی در جزیره مجنون
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، تابستانِ سال ۱۳۳۵ با گرمای دلنشین و میوههای شیرین و رنگارنگش، آرامآرام به تقویم نزدیک میشد. شهر زیبای محلات، در دل استان مرکزی، در عصر آفتابی هفتم شهریور، غرق در شادی عید قربان بود. مردم با لباسهایی معطر و آراسته، برای عیددیدنی به دیدار یکدیگر میرفتند، و حاجیان، در حال توزیع نذورات قربانیشان بودند. در همان روز مبارک، نوزادی چشم به جهان گشود. پدرش، اسماعیل، او را بهنشانه این عید بزرگ، خلیلالله نام نهاد.
خلیلالله کودکی باهوش و پرجنبوجوش بود. به تحصیل علاقه داشت و نگاه گرم فامیل، آیندهای درخشان برایش ترسیم میکرد. دوران ابتدایی و راهنمایی را در مدارس محلات گذراند و در همان سالها، علاقهاش به مسجد و نماز جماعت او را به جمع جوانان انقلابی کشاند. نوجوانیاش همزمان شد با اوجگیری نهضت امام خمینی (ره) و او نیز، بیدرنگ، به صف مبارزان پیوست.
در کنار فعالیتهای انقلابی، درس را رها نکرد. برای ادامه تحصیل به شهر قم رفت و دیپلم بهیاری گرفت. اما دلش جای دیگری بود. یکبار که از تظاهرات بازمیگشت، مأموران ژاندارمری او را شناسایی و مضروب کردند. با صورتی خونآلود به خانه آمد. مادرش دلنگرانش بود و بارها از او خواست به درس بپردازد و دست از مبارزه بردارد. اما خلیلالله پاسخ میداد: «باید از میهن دفاع کرد».
پس از پایان تحصیل، در بیمارستان لبافینژاد قم مشغول کار شد، اما تنها ۲۰ روز بعد، تصمیم گرفت به جبهه برود. مادر نگران کار و زندگیاش بود، اما او تصمیمش را گرفته بود. سه روز مانده به ماه مبارک رمضان، خبر داد که در اولین روز ماه، عازم جبهه است. مادر، که گمان میکرد روزه نمیگیرد، بیدارش نکرد. خلیلالله ناراحت شد، اما بیسحری روزه گرفت. همان روز، با زبان روزه، خانواده را بدرود گفت و راهی میدان نبرد شد.
بیست روز بعد، در شب بیستویکم ماه مبارک رمضان، در عملیات پدافندی جزیره مجنون، به شهادت رسید. خلیلالله به آرزوی دیرینهاش رسید و به دیدار معبود شتافت. سالها بعد، برادرش محسن نیز همان مسیر را پیمود و در اسفند ۱۳۶۵، در همان جزیره مجنون، به قافله شهدا پیوست. مادرشان، در راه اسلام، دو فرزند شهید تقدیم کرد. اکنون، گلزار شهدای محلات، میزبان پیکر دو برادر آسمانی است.
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی