سخن دل/ شهيد ماشاءالله صفاري
چهارشنبه, ۰۸ اسفند ۱۳۸۶ ساعت ۱۰:۳۱
گذشت عمر من و «بندي» آرزومندم
به فكر دلبر ديرين و يار دلبندم
به حالتم همه گريان و من در اين احوال
به ياد روي دلاراي يار خرسندم
شد آن زمان كه كنم دل زهر چه دارم دوست
ز هر چه بود بجز عشق يار، دل كندم
گذشته ام ز تمام گذشته ها، «بندي»
بريده يار ز ديروز بند پيوندم
ز بند تن چو شود روح سركشم آزاد
هنوز «بندي» و در بند عشق دربندم
جز آنچه گفت دلم در سخن نياوردم
اگر چه بيهوده دادند اين و آن پندم
تمام عمر به دنبال شاعري بودم
ز عشق يار به ديوانگان همانندم
به عالمي نفروشم، اگر چه كس نخرد
به رايگان سخن نغز و شعر چون قندم
اگر چه عمر به بيهودگي تلف كردم
اميدوار به بخشايش خداوندم
نظر شما