یادداشت های سفر(20)؛ درجه بندي را بگذاريم براي خدا
چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۲۱:۲۵
نوید شاهد: ديروز اشاره به تلفيق ارزشها داشتم. الان تکميلش مي کنم . بعد از يکي از پيروزيها در صحنه نبرد ، در قرارگاه نشسته بوديم که يکي از برادران عزيز پرسيد ، شما فکر مي کنيد در اين پيروزي که داشتيم نقش سپاه و ارتش چقدر بود
طبق معمول ، پس از اقامه نماز جماعت صبح ، تيمسار صحبت مي کند :
" ديروز اشاره به تلفيق ارزشها داشتم. الان تکميلش مي کنم . بعد از يکي از پيروزيها در صحنه نبرد ، در قرارگاه نشسته بوديم که يکي از برادران عزيز پرسيد ، شما فکر مي کنيد در اين پيروزي که داشتيم نقش سپاه و ارتش چقدر بود ؟ وقتي اين را شنيدم . يکه خوردم ، خدا توفيق داد حالي به دست آوردم و بعد از لحظه اي به او گفتم من اگر بگويم 80% سپاه و 20% ارتش خوب است ؟ نشان تغيير را در او ديدم و او از آن حالت درآمد . او فکر مي کرد الان من موضع خاصي مي گيرم ، ولي وقتي ديد که اين طوري نيست ، از آن حالت درآمد . براساس همين به وي گفتم ، اگر بگوييم چون نقش ارتش 20% است ،ارتش تمام تجهيزات را بگذارد توي خط و 5 کيلومتر عقب بنشيند ، خوب است ؟ ديدم او قبول نمي کند . ديدم هنوز آماده است ادامه دادم ، اگر يک موقع با همين 20% ، ارتش ، سپاه را کمک نمي کرد آيا سپاه 5 کيلومتر عقب تر نمي آمد ؟ بعد به او گفتم آخر اين چه جمله اي است ؟! آيا وسوسه نيست ؟ چرا شما با اين وسوسه ها ،اقدامات زيباي خود را زايل مي کنيد ، حضرت امام گفتند شما ( ارتش و سپاه ) اگر با هم باشيد پيروزيد . درجه بندي را بگذاريم براي خدا . من در مأموريتهايم کوشيده ام تلفيق ارزشها را انجام دهم . "
او در پايان برنامه هاي امروز را اعلام کرد .
صياد به دليل نامساعد بودن هوا ، برنامه گروههايي را که قرار بود با هلي کوپتر بروند ، لغو مي کند . با اين حال ،براي جلوگيري از تلف شدن وقت ، با گروه 5 بررسي مقدماتي را از عمليات فتح المبين آغاز مي کند و در پاسخ ، اين سئوال که آيا سناريو نوشته شده است ؟ پاسخ مي دهد : ما براي اين مطلب هيچ چيز کم نداريم ، بجز سرمايه گذاري از نظر زمان . بازنگري مدارک و اسناد ، برداشت صحنه ها با صادقانه ترين بيان و قلم انجام مي شود . براي عمليات فتح المبين 2 بخش را در نظر داريم .1.بخش مقدمات کار تا عمليات فتح المبين .2.بخش خود عمليات فتح المبين . البته بازتابي هم دارد و در اين قسمت چون چهره هاي شاخصي هستند ،مي شود کار کرد . تعدادي را فراخوانده ايم که با ورود به قسمت اول چند قرارگاه را با مسئولين آن تشکيل مي دهيم .
او در ادامه تأکيد مي کند که خود و استادان دافوس در طرح عمليات از خود انعطاف نشان داده و نظر برادران سپاهي را در عمليات فتح المبين مبني بر حمله از چهار طرف مي پذيرند .
تيمسار براي استفاده هرچه بهتر از زمان ؛ حسيني و ريحاني ـ دانشجويان دانشگاه امام علي (ع) ـ و سرگرد عباس زاده را فرا مي خواند تا درباره اهداف و مأموريتهاي اين سفر، با آنان سخن گويد . او از دانشجويان مي خواهد که برداشتشان را از اين مأموريت بگويند ، ابتدا دانشجو رياحي اظهار مي دارد : " در توفيقي که حاصل شد ، باعث شد تا از تجربيات سروران نظامي خودمان که جنگ را به تصوير کشيدند ، استفاده کنيم ، و از نظريات و رهنمودهاي آنان بهره برديم و توانستيم با روحيه شهادت طلبي ، ايثار و فداکاري اين رزمندگان حقيقي اسلام در زمان جنگ ، آشنا شويم . تا پيام رساني براي همرزمانمان باشيم که چگونه با تلاش اين عزيزان کشور و انقلاب به اينجا رسيد .
دانشجو حسيني : " در همان رزي که به من اين مأموريت ابلاغ شد ـ سر کلاس بودم ـ اضطراب تمام وجودم را گرفت . و شور و شوق عجيبي داشتم به طوري که آن روز نتوانستم ناهار بخورم . شايد باري ما در طول 30 يا 35 سال خدمتمان در ارتش ديگر چنين توفيقي نصيب نشود . لازم است عرض کنم که امام (ره) دو يادگار در اين انقلاب گذاشتند : 1ـ مقام معظم رهبري 2ـو در ارتش شما را ، که الگوي ما هستيد. چون از آن زمان که کار هيئت معارف جنگ شروع شد ، وقتتان را در اختيار دانشجوها قرار داديد و تجربياتتان را انتقال داديد . با اين کار ما تشويق شديم . ما در اين عمليات دريافتيم که در 8 سال دفاع مقدس سربازان و رزمندگان ، چه مشقات و زحماتي را تحمل کرده اند . فکر مي کنم خداوند هم از اين عزيزان راضي باشد . آنچه را که در صحنه ديدم ، تا الان اين طور از نزديک احساس نمي کردم که جنگ يعني چه ؟ ، وقتي پاي صحبت بزرگان جنگ نشستم ،شماي مختصري از عمليات را ديدم و شنيدم و فهميدم که ديگر عمليات ها ،چطور بوده "
صياد نيز مي گويد : من فکر مي کردم اين جلسه را در هواپيما برگزار مي کنيم ولي خب شرايط اين طوري شد که از وقت اين گونه استفاده کنيم . چند نکته را دقت کنيد : 1ـ اولين هدف براي آوردن دو دانشجو آن هم با انتخاب ، در حقيقت تشکر و قدرشناسي بود . اين انتخاب سخت بود که چه کسي ممتازتر است و بالاخره از طريق يادداشتها و مشورت با عباس زاده ما دو نفر را انتخاب کرديم . پس هدف تشکر بود . 2ـ هيچ مسئوليتي به دوش شما نگذاشتيم ، تا تنها ناظر باشيد و تأثير بگيريد و بتوانيد بهره برداري کنيد . 3ـ برانگيخته شدن حس حق شناسي دانشجويان نسبت به زحماتي که برايشان کشيده مي شود . بحث شخصي مطرح نيست ، زيرا که به هر حال يکي بايد اين کار را مديريت مي کرد . سير تهيه کار آموزشي شما ، خيلي مشکل است . اين وقتها ، دعوتها ، پشتيباني هوايي و ميزباني و زمان و همه و همه ، پشت صحنه ارائه کار با شما است و شما ببينيد که چه زحمتي کشيده مي شود تا دسترنجي به شما رسانده شود و اين ديدن به شما کمک مي کند تا شما پيام آور امين و صادقي باشيد براي دانشجوها و با زبان خودتان بگوييد که چه ديديد . قرار نيست اغراق کنيد . خود را زياد مطرح نکنيد ، صياد شيرازي مايل نيست که درباره اش صحبت شود . ما عصاره و تجربه را اينجا براي شما مي ريزيم و انشاالله شما حق شناسي را در دانشجويان برانگيخته کنيد . 4ـ مطلب و برداشت خودتان ،فردي است . و اين که شايد تا آخر عمر چنين فرصتي پيش نيايد را من رد مي کنم . يادتان باشد شما در محضر خدا زندگي مي کنيد و اين خداست که اين زمينه ها را فراهم مي کند . خود صياد شيرازي چه فکر مي کرد که انقلابي بشود و بعد جزو سربازان خط مقدم جامعه شود و در جامعه جا بيفتد و مورد توجه ولي امر مسلمين قرار بگيرد . وقتي خدا بخواهد ، آدم نبايد ردش کند . توفيقات بنده و تمام تکاليف و مسئوليتهايي که بر دوشم گذاشته شده ، من به دنبالش نبودم بلکه به سويم آمده و يک ذره هم من چشم داشتي نداشته ام .
راه را به عشق نور جلو رفته ايم ، نه مقام ، نه جاه و نه اعتبار مد نظر بوده . ولي وقتي هم بيايد قدر مي دانيم ، وظيفه را درست انجام مي دهيم . شماها اينطور فکر کنيد ، در مشيت خداوندي ،همه چيز ممکن است . همه چيز را براي خدا بخواهيد و پيمان را با خدا ببنديد . خودتان را مشمول آيه شريفه " والذين جاهدو فينا لنهدينهم سبلنا " بکنيد آن وقت خدا به شما برنامه مي دهد و زمينه ساز مي شود . خيلي بهتر از اينها نصيبتان مي شود . همه اش را از خودش بخواهيد . اين برداشت را خدا تفصل کرده ، حالا استفاده کنيد و بهره برداري کنيد و به عنوان نقطه روشني از سابقه خدمتي بدانيد با اين که اين بررسي را کرديد و في البداهه پاسخ آميخته به التهاب و عاطفه ارائه کرديد ، سعي کنيد پاسخ لازم ، از عمق فکر و انديشه شما دربيايد . و اگر پشتوانه اش انگيزه و عاطفه باشد ،اشکال ندارد ولي اصل از ريشه و فکر باشد بنشينيد و يادداشت مستقل تهيه کنيد . سيکلي را تهيه کنيد . و با آنچه که در جلسات مختلف هيئت به عنوان مستمع شنيديد و ديديد ، ارتباط دهيد و ببينيد چه پيشنهادهايي براي ارتقاي کيفيت داريد تا براي نسل جوان موثر باشد "
با نزديک شدن به اذان ظهر تجديد وضويي کرده و به طرف مسجد پادگان مي رويم ، نماز به امامت تيمسار اقامه مي شود .
بعد از جلسه ارزيابي از ميزبان خداحافظي کرده و به سمت فرودگاه اهواز مي رويم و دقايقي بعد در دل آسمان جاي مي گيريم . طبق معمول در ميانه راه ،صياد تعدادي از افراد را به نزد خود فرا مي خواند و با آنان در خصوص مأموريت انجام شده و برنامه هاي آينده صحبت مي کند .
وقتي بر فراز مرقد مطهر حضرت امام مي رسيم ، تيمسار صياد را مشغول خواندن فاتحه مي بينم از او سئوال مي کنم : وقتي از اين بالا مرقد امام (ره) را مي بينيد ، چه احساسي داريد ؟ و او مي گويد : "همان احساس تجديد پيمان با کسي که ما را در اين خط گذاشت "
گفته صياد را در ذهنم مرور مي کردم که در فرودگاه مهرآباد تهران فرود آمديم و دقايقي بعد تا سفر بعدي از هم جدا شديم .
نظر شما