کتاب «بیباک» خاطرات معلم جانباز حاج محمود عادل به قلم «رقیه عادل» در انتشارات سورهمهر به چاپ رسید.
کد خبر: ۵۷۱۶۷۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۶
زندگینامه شهید «محمدحسین علی ابدالی»؛
شهید «محمدحسین علی ابدالی» قبل از شهادت، تعدادی از شهدای دلفان نحوه شهادت آنها را در خواب دیده بود و چند روز قبل از شهادت به چند نفر از آنها هم گفته بود که فلانی و فلانی در این عملیات شهید میشوند.
کد خبر: ۵۷۱۶۴۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۵
آلبوم عکس/
پایگاه خبری نوید شاهد آذربایجان شرقی تصاویر کمتر دیده شده از دو شهید والامقام «صمد و محمدعلی شریفی اره جان» به مناسبت فوت مادر گرامیشان «حاجیه خانم صفیه حسنپور کاشان»، منتشر کرد.
کد خبر: ۵۷۱۶۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۴
مادر شهید «محسن زرگر»:
«در متقاعد کردن پسرم تلاش کردم مبنی بر اینکه «ابتدا باید عمل کنی و بعد از خوب شدن دوباره به خط مقدم برگردی. نگران چه هستی عزیزم دوباره جبهه میروی». دیدم محسن با خودش زمزمه میکند و میگوید نگران چه هستم؟ نگران چه هستم؟ ...» ادامه این خاطره از زبان مادر شهید «محسن زرگر» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۱۵۷۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۳
تنها یادگار شهید «امان میرزابیگی» در ذکر خاطره ای از ندیدن پدرش می گوید: شش ماهه بودم که پدرم شهید شدند. عمری است که همچون طفلی بهانۀ نبودن پدر را میگیرم. هنوز هم منتظرم که پدرم از در بیاید و من از ذوق آمدنش تمام روزهای نبودنش را در رهگذر باد به فراموشی بسپارم. راستی اصلاً حس بغل کردن پدرانه چطور است؟! دختران تا آخر عمر باباییاند من حتی اگر پیر هم شوم باز هم دلتنگ دستان نوازشگر پدرم هستم.
کد خبر: ۵۷۱۵۶۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۳
قسمت سوم خاطرات شهید «مسعود شحنه»
همرزم شهید «مسعود شحنه» نقل میکند: «بین دو خطبه نماز جمعه، امام جمعه وقت، آقای اختری از پدر شهیدی خواستند تا برای سخنرانی بروند. آقای شحنه بلند شد و پشت تریبون رفت. بعد از قدری صحبت گفت: مجید و مسعود بچههای من نبودن، امانتی بودن و من امانت رو به خدا دادم.»
کد خبر: ۵۷۱۵۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۳
خاطرهنگاری والدین شهدا
مادر شهید «محمد زینعلی موخر» میگوید: محمد من 18 ساله بود که به جبهه رفت. او بقیه با بقیه فرزندانم متفاوت بود و بسیار خوش اخلاق و مومن بود.
کد خبر: ۵۷۱۵۰۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۲
قسمت نخست خاطرات شهید «حسین نوچهناسار»
مادر شهید «حسین نوچهناسار» نقل میکند: «به امام عرض کردم: این حسین ما خیلی آرزوی دیدار شما رو داشت. کار خوبی کردین که به خونه ما اومدین. امام با لبخندی فرمود: من هم ایشون رو خیلی دوست دارم. به همین خاطر الان اینجا هستم.»
کد خبر: ۵۷۱۵۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۲
قسمت چهارم خاطرات شهید «سعیدرضا عربی»
مادر شهید «سعیدرضا عربی» نقل میکند: «خواب دیدم سمنان در خانه خودم هستم. امام خمینی(ره) آمد و مرا با نام میخواند و از من دلجویی میکرد. با خودم گفتم: امام من رو از کجا میشناسه؟ در همین حال دیدم سری نورانی بین زمین و آسمان است.»
کد خبر: ۵۷۱۴۵۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۲
خاطرات شفاهی همسران شهدا
همسر شهید «حسن نظری» میگوید: همیشه به ما سفارش خواندن نماز اول وقت می کرد و میگفت حافظ خاک وطن باشید. در ادامه فیلم این مصاحبه منتشر میشود.
کد خبر: ۵۷۱۴۳۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۱
جانباز سید ابوالفضل کاظمی از دوران هشت سال دفاع مقدس میگوید: یادم می آید با چند تن از همکاران در جبهه بودیم. یکی از دوستانم گفت؛ وقتی شما زخمی شدید من به شدت ترسیدم و با خودم قرار گذاشتم به بهانه شما هر طور شده فرار کنم. آنقدر ترسیده بودم که چهره ام مثل گچ سفید شده بود. با خودم گفتم خدا کند بتوانم بگریزم. تا سقز نیز همراه جسم زخمی شما آمدم. اما یک دیدار همه چیز را تغییر داد.
کد خبر: ۵۷۱۴۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۱
قسمت سوم خاطرات شهید «سعیدرضا عربی»
برادر شهید «سعیدرضا عربی» نقل میکند: «بارها میگفت: دوری از امام خمینی، دوری از امام زمانه و دوری از امام زمان، دوری از اسلامه.»
کد خبر: ۵۷۱۴۰۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۱
آزاده و جانباز سرافراز علی علیزاده؛
«آسمان، آبیتر» مجموعه کلیپهای مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش میشود. این قسمت از «آسمان، آبیتر» با آزاده و جانباز سرافراز «علی علیزاده جلگه پور» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت میکند.
کد خبر: ۵۷۱۴۰۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۱
خاطرات شهید «عباس ایرانپور دشتی»
پایگاه خبری نوید شاهد بوشهر خاطرات «شهید عباس ایرانپور دشتی» را در قالب عکس نوشته برای مخاطبان خود منتشر کرد.
کد خبر: ۵۷۱۴۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۱
قسمت دوم خاطرات شهید «مسعود شحنه»
مادر شهید «مسعود شحنه» نقل میکند: «گفت: مادر! اگر قراره برم توی همون راهی که داداش مجید رفت، پس لباسهاش رو بده بپوشم! لباس مجید و کولهپشتی او را گرفت. مسعود، مجید دیگری شد.»
کد خبر: ۵۷۱۳۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۱
خاطرات شفاهی همسران شهدا
همسر شهید «حسین زرافشان» میگوید: «شهید اخلاق خیلی خوبی داشت، همیشه نمازش را میخواند و مرتب در حال تلاوت قرآن بود. روی حلال و حرام بودن مال خیلی حساس بود. شهید پاسدار کمیته بود، در حال گشتزنی بود که با منافقین درگیر میشود و...»
کد خبر: ۵۷۱۳۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۱
قسمت نخست خاطرات شهید «مسعود شحنه»
مادر شهید «مسعود شحنه» نقل میکند: «گفت: چند تا سیب انداختن توی بشکه آب تا وقتی من میرم آب بیارم، وسوسه بشم و اونا رو بخورم، اما نخوردم. گفتم: چرا مادرجان؟ تو که هنوز به سن تکلیف نرسیدی که روزه بگیری! گفت: مادر! هوس کردم بخورم. ولی به یاد میوه بهشتی که افتادم، به هوای نفس خودم جواب ندادم.»
کد خبر: ۵۷۱۳۳۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۰
بمناسبت سالروز شهادتش منتشر شد؛
سال دوم دبیرستان را گذرانده بودیم که قاسم تصمیم گرفت ترک تحصیل کند و به جبهه برود به همین خاطر با وجود اینکه از معافیت تحصیلی برخوردار بود به حوزه مراجعه کرد و دفترچه آماده به خدمت گرفت و سپس به خدمت مقدس سربازی اعزام شد...»در ادامه خبر روایتی از شهید«قاسم اسیری بخوانید.
کد خبر: ۵۷۱۳۳۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۰
فاتحان خرمشهر/ قسمت ششم
در قسمت ششم خاطراتی زیبا و شنیدنی از رزمندگان سلحشور استان زنجان در عملیات غرورآفرین بیت المقدس ( آزادی خرمشهر ) می خوانیم: حمید باکری از جمله فرماندهانی بود که نیروهایش را از اول تا آخر عملیات گم نکرد. از اول تا آخر در صحنه جنگ بود ، هم زنده ماند و هم خوب فرماندهی کرد. نقش بسیار موثری در پیشروی رزمندگان اسلام داشت. در مرحله سوم چندتا از فرماندهان را دیدیم که نیروهایشان را گم کرده بودند، میگفتند نیروهایشان راه را اشتباهی رفتهاند ولی حمید باکری این گونه نبود همیشه کنار نیروهایش بود.
کد خبر: ۵۷۱۳۳۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۰
خاطرات شفاهی همسران شهدا
شهید ایرج چنگیزی آرزو داشت که بی سر به دیدار خدا برود که به آرزویش رسید.
کد خبر: ۵۷۱۲۹۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۵