نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات داد
برگی از خاطرات جانبازان؛
«یک دسته از دیوانه‌های شهر مثل جواد حسین دیو بودند، اما معروفیت افروز که خانم بود از دیگران بیشتر مهم بود و همه اهل شهر صابون او به تن‌شان خورده بود و یا دست‌کم یکی از نزدیکانش با افروز برخورد کرده بود ...» ادامه این خاطره از جانباز سرافراز «عمران ثقفی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۳۴۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۴

قسمت سوم خاطرات معلم شهید «اسماعیل جمال»
هم‌رزم شهید «اسماعیل جمال» نقل می‌کند: «گفت؛ ساعت دو نصف شب بیدار شدن و گوسفند کشتن که سختی نداره، پدرم کارش اینه. ما هم به قصابی و سختی‌هاش عادت کردیم. گفتم: چیزی به پدرت نمی‌گی؟ اعتراضی یا... گفت: دایی‌ام روحانیه، همیشه می‌گه: توی قرآن برای احترام به پدر و مادر سفارش زیادی شده. تو که نمی‌خوای حرف خدا رو زیر پا بذارم؟»
کد خبر: ۵۵۳۴۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۶

قسمت اول خاطرات شهید «قاسم صبور»
هم‌رزم شهید «داود حسنی» نقل می‌کند: «گفت: «داود! دعا کن شهید بشیم. خیلی سخته آدم این همه توی جبهه و جنگ باشه و هیچ چیزش نشه. می‌دونی اگه شهید بشیم، می‌شیم رابط بین مردم و خدا؟ دیگه چی بهتر از این؟»
کد خبر: ۵۵۳۳۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۶

قسمت دوم خاطرات معلم شهید «اسماعیل جمال»
خواهر شهید «اسماعیل جمال» نقل می‌کند: «بعد از خواندن قرآن، تصمیم گرفتم از او بپرسم. مثل دفعه‌های قبل جواب داد: دلم نمی‌خواد برای این نامسلمون‌ها کار کنم. گفتم: کارت رو از دست می‌دی. جواب داد: خواهر! به خاطر حقوق ناچیز و بی‌ارزش، کار حرام نمی‌کنم.»
کد خبر: ۵۵۳۳۸۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۴

به کوشش اداره‌کل اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران
نرم‌افزار چندرسانه‌ای «شهید اسماعیل فرجوانی» به کوشش اداره‌ کل اسناد و انتشارات تولید شد.
کد خبر: ۵۵۳۳۶۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۸

«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا و آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با پدر شهید «علی کلانتری گاوافشادی» به مصاحبه پرداخته است. پدر شهید والامقام چنین روایت می کند: «چهل سال است چشم به را آمدن فرزند شهیدم هستم.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۵۳۳۳۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۳

«این‌گونه جانبازان بدلیل عدم تحرک بدنی چاق می‌شوند، ولی او سیستم بدنی‌اش به اصطلاح اتو کشیده بود و ظاهر جوانی داشت و نشان نمی‌داد که ۵۰ سالش باشد ...» ادامه این خاطره از همرزم شهید جانباز «مجید نبیل» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۳۳۳۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۳

«سرگرد علیار فرمانده عملیات حزب دمکرات یکی از افسران فراری پادگان مهاباد که به دموکرات پیوسته بود و در زمان کوتاهی توانسته بود جایگاه مستحکمی از اعتماد و علاقه‌مندی هم‌سنگران دموکراتش را به خود جلب کند و باعث تقویت حزب شود ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس «منوچهر مهجور» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۵۳۳۲۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۳

دایی شهید «عباسعلی خروطی» نقل می‌کند: «دختری برایش پیدا کردم و شروع کردم مفصل درباره خصوصیات اخلاقی‌اش گفتن. بلند شد و گفت: می‌خوای عشق این دختر رو به دلم بندازی؟ سپس برگشت و به پنجره خیره شد و زیر لب گفت: اگه عشق جانان بگذاره.» نوید شاهد سمنان به مناسبت روز معلم، خاطراتی از این شهید گران‌قدر برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند.
کد خبر: ۵۵۳۲۹۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۳

به مناسبت روز معلم، ویژه‌نامه شهید «نوروزعلی امیرفخریان» شامل زندگی، وصیت‌نامه، خاطرات، اسناد و دست‌نوشته، تصاویر، کلیپ و معرفی کتاب خاطرات این شهید گران‌قدر برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود.
کد خبر: ۵۵۳۲۶۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۲

مادر شهید «مصطفی پهلوان» نقل می‌کند: «تماس گرفتم با جبهه و گفتم: مادرجان! قرار بود برای مراسم سالگرد بهت بگیم، حالا زنگ زدم خبرت کنم. گفت: نه مادر! نمی‌تونم برگردم. بابا هم راضیه به این که عوض سالگردش توی عملیات شرکت کنم. در همان عملیات رضایت پدر را با شهادتش کامل کرد.» نوید شاهد سمنان به مناسبت روز معلم، خاطراتی از این شهید گران‌قدر برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند.
کد خبر: ۵۵۳۲۲۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۲

قسمت دوم خاطرات معلم شهید «هوشنگ الله‌بخش»
پدر شهید «هوشنگ الله‌بخش» نقل می‌کند: «پرسیدم: با تمام این احوال باز هم برگشتین؟ مکثی کرد و گفت: موندن تو اون موقعیت جرأت می‌خواست. ادامه داد: فرمانده، همۀ ما رو شب عملیات جمع کرد. باهامون اتمام حجت کرد که حملۀ فاو احتیاج به نیروی متخصص داره و راهی که داریم، قابل برگشت نیست. هر کسی بخواد می‌تونه برگرده... آن شب خیلی‌های دیگر همراه پسر من به شهادت رسیده بودند.»
کد خبر: ۵۵۳۲۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۲

خواهر شهید «سید احمد غفوری» از شهدای فرهنگی استان بوشهر از برادر شهید خود اینگونه روایت میکند: احمد همیشه به من متذکر می‌شد که درباره هر مسئله‌ای که بخواهی قضاوت کنی، همانطور که می‌بینی حق را بگو و در گفتارت خود همیشه دارای اخلاص باش.
کد خبر: ۵۵۳۲۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۱

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «سید عبدالحسین عمرانی» می‌گوید: «شهید از لحاظ اخلاقی زبانزد همه بود و به دیگران کمک می‌کرد. به ساواک گزارش داده بودند که شهید فعالیت سیاسی انجام می‌دهد، برای همین آمدند دستگیرش کنند اما دوستان شهید فراریش دادند و یک مدت در جزیره هرمز زندگی می‌کرد. شهید معلم بود و مهرماه سال 64 برای تدریس به روستای دهو رفت، برای جبهه نام‌نویسی کرد و آذرماه به جبهه اعزام شد.»
کد خبر: ۵۵۳۱۹۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۲

گفتگوی تصویری با پدر شهید «سید فرهاد حسینی»
«سید فریدون حسینی»، می‌گوید: شهید فرهاد خدمت سربازی اش در نفت شهر بود، 15 روز مانده بود خدمت وظیفه اش به پایان برسد که روی مین می‌رود و شهید می‌شود.
کد خبر: ۵۵۳۱۷۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۱

برگی از خاطرات شهید «میوه‌چین»؛
«چند بار دیدم که علی داخل سنگر نشسته و در حال مطالعه کتاب است. جلو که رفتم دیدم کتاب زمان انگلیسی است، پرسیدم؛ علی چرا کتاب انگلیسی می‌خوانی؟ ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «علی میوه‌‏چین» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۵۳۱۷۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۱

قسمت دوم خاطرات معلم شهید «شعبان سجادی»
مادر شهید «شعبان سجادی» نقل می‌کند: «متوجه حضور خانم همسایه کنار من شد. سلام کرده و نکرده همان طور سر به زیر وارد خانه شد و به سمت اتاقش رفت. چند دقیقه بعد سراغش رفتم و گفتم: کارت درست نبود! چرا به همسایه درست سلام و علیک نکردی؟ گفت: مامان! درست نیست به‌خاطر یه سلام کردن، چشمم بیفته به چشم نامحرم!»
کد خبر: ۵۵۳۱۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۱

قسمت نخست خاطرات معلم شهید «هوشنگ الله‌بخش»
پدر شهید «هوشنگ الله‌بخش» نقل می‌کند: «سرش را آرام روی شانه‌ام گذاشت. احساس سال‌های دور را داشتم. انگار دوباره هوشنگ با آن معصومیت بچگی، خودش را در بغلم انداخته بود. نمی‌دانستم آن آخرین باری بود که پسرم را در آغوش می‌گیرم!»
کد خبر: ۵۵۳۱۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۱

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
عذرا ابراهیمی مادر شهید «امیر حسینی» می‌گوید: «از همان دوران کودکی پسری مودب، فروتن و مهربان بود. نور چشمی من بود. با شروع جنگ تحمیلی درسش را رها کرد و عزم دفاع از کشور را کرد. همیشه می گفت: هیچگاه غصه مرا نخورید و افتخار کنید که فرزندتان در راه دفاع از میهنش به شهادت رسیده است.»
کد خبر: ۵۵۳۱۳۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۰

«یکی از خصوصیات شالباف این بود که به فعالیت‌های مذهبی و نماز جماعت اهمیت می‌داد و به بچه‌ها می‌گفت هنگامی که بیش از ۲ نفر در سنگر هستیم نماز جماعت بخوانیم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «مهدی شالباف» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۵۳۱۳۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۰