نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - شهید مهدی باکری
روایتی شنیدنی از برادران باکری:
مهدی باکری پس از عملیات خیبر، حتی برای مراسم سوگواری حمید به آذربایجان نرفت. می‌گفت: «نمی‌توانم به چشم پدر مادرهایی نگاه کنم که بچه‌هاشان توی لشکر من بوده‌اند و اینطور گم شده‌اند»
کد خبر: ۴۱۱۸۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۲۰

پای صحبت های فرمانده جبهه مقاومت اسلامی:
سردار نوعی اقدم مطالبی در خصوص نقش ادبیات دفاع مقدس در مدیریت بحران های امنیتی کشور و منطقه بیان فرمود و گفتند که مدیریت شهید آقا مهدی باکری چطور بر تقویت توکلش بر خدا افزوده است.
کد خبر: ۴۱۰۷۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۰۴

شب خاطره پیشکسوتان حماسه و جهاد:
یک بسیجی خیلی خسته بود و سرش را گذاشت روی گونی داخل سنگر و خوابید. وقتی شهید باکری متوجه شدند بسیجی با آن وضعیت خوابش برده بلافاصله یواشکی سر بسیجی را گذاشت روی زانویش و آن بسیجی در حدود نیم ساعت راحت خوابید.
کد خبر: ۴۱۰۰۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۲۶

تصاویر حضور شهید مهدی باکری در جبهه های حق علیه باطل، کاری از گروه تلویزیونی شاهد.
کد خبر: ۳۹۹۶۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۲/۲۴

جلوه هایی از منش اخلاقی شهید مهدی باکری از زبان بهزاد پروين قدس
گفت و گویی با بهزاد پروین قدس که با سلاح دوربین عکاسی خود در سالهای دفاع مقدس حاضر بود و در عملیاتهایی همراه شهید مهدی باکری بود انجام دادیم که با هم می خوانیم.
کد خبر: ۳۹۹۴۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۲/۲۹

کد خبر: ۳۹۹۴۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۲/۲۳

سردار شهید مهدی باکری:
جوانی كه باید در آتش بسوزد، می دانید خداوند چه می كند؟ خدا به آتش دستور می دهد كه ای آتش، برای ابراهیم سرد شو و پیامبر می فرماید و آیه قرآن است كه در آتش نمی سوزد. عجیب نیست؟
کد خبر: ۳۹۹۴۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۲/۲۳

از زبان صمدعباسی
زمانی که در سپاه ارومیه بود، در اکثر فعالیت ها شرکت می کرد، حتی نگهبانی هم می داد. نصف شب بلند می شد، می آمد و می گفت: «چرا منو بیدار نکردین؟» می گفتیم: «برای چی؟» می گفت: «برای نگهبانی. نمی خواین ما هم از این ثواب بهره ای ببریم؟» می گفتیم: «مگه ما مردیم که شما بیای نگهبانی بدی؟» می گفت: «این حرفا نیست. ما باید همه مون با هم امنیت این جا رو حفظ کنیم.»
کد خبر: ۳۹۶۴۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۱۶

آقا مهدی زمانی که شهردار ارومیه بود، هیچ وقت حقوقی دریافت نکرد. او با من که مسئول اعتبارات شهرداری بودم، طی کرده بود که به هر کس که امضای او پای نامه اش بود، مبلغ مذکور را از حقوقش کسر کرده و به او بدهند. همه ی کسانی که نیازمند بودند، با این کار نیازشان برطرف می شد.
کد خبر: ۳۹۶۱۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۸

بعضی وقت ها می شد که مهدی شبها به منزل نمی آمد. چند بار از او پرسیدم، ولی جواب قانع کننده ای نداد.
کد خبر: ۳۹۵۹۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۵

همیشه می گفت: «ما باید جواب این سوال ها رو با خودمان حل کنیم که چرا می خوریم، چرا می خوانیم، چرا ورزش می کنیم و چراهای دیگر.» مهدی می خواست اول خودش را بشناسد و بعد به خدا برسد و در این راه هر سختی را که بود، با دل و جان می پذیرفت.
کد خبر: ۳۹۵۶۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۸

دوازده فروردین 1333، پنجمین فرزند خانواده ی باکری در میاندوآب به دنیا آمد که نامش را مهدی گذاشتند. پدرش فیض الله، از مهاجران آذربایجان شوروی بود و در کارخانه ی قند ارومیه کار می کرد. مادرش مهدی را در کودکی تنها گذاشت و در حادثه ای از دنیا رفت.
کد خبر: ۳۹۵۶۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۸