مادر شهید "حمیدرضا امیدی" در وصف فرزند شهیدش گفت: «سه پسر داشتم که بهترین آنها حمید بود، از پانزده سالگی حواسش به نماز و ایمانش بود. در محل کارش هم بسیار مقید به کار بود و به طور مکرر به جبهه می رفت و می آمد.»
مادر شهید «حمیدرضا امیدی» در خاطراتی از توجه فرزندش به روزی حلال گفت: «وقتی میرفت کارخانه، کارگران زودتر از کار دست میکشیدند و میگفتند حمید زود بیا، میخواهیم برویم. میگفت من هنوز وقتم تمام نشده این نانی که میخواهم بخورم درست نیست.»
مادر شهید در عالم خواب دیده بود یک شب قبل از شهادتش در عالم خواب دیدم که در بالکن نشسته بود دیدم از پشت بام داشت می رفت بالا به او گفتم حمید نیافتی نگاه کردم به صورتش دیدم نوری در چهره اش می درخشید گفتم نیافتی بگذار در اغوش خود بیافتی...