همکارِ مادر شهید «شهریار طاهری» نقل میکند: «هر روز قبل از رفتن به مدرسه، به درمانگاه سر میزد و از همه ما احوالپرسی میکرد. وقتی هم از مدرسه برمیگشت، آدامس و شکلاتهایی که خریده بود، بین ما تقسیم میکرد. خبر شهادتش را که شنیدیم فکر کردیم مادرش دق میکند، اما وقتی سراغش رفتم، دیدم مثل کوه استوار است.»