خاطرات شهید محمدرضا قریب بلوک

خاطرات شهید محمدرضا قریب بلوک
قسمت دوم خاطرات شهید انقلاب «محمدرضا قریب‌بلوک»

رحمت خدا با شهادت محمدرضا نازل شد

مادر شهید «محمدرضا قریب‌بلوک» نقل می‌کند: «آن سال تابستان خیلی گرمی داشتیم. به علت کمبود بارندگی خشک سالی شده بود. حاضر شدیم تا برای مراسم تشییع و تدفین محمدرضا برویم. جمعیت زیادی جمع شده بود. با وجود آفتاب داغ، انگار بوی باران می‌آمد.»
قسمت نخست خاطرات شهید انقلاب «محمدرضا قریب‌بلوک»

ماجرای پنج زنجیر طلایی که امام رضا (ع) به مادر محمدرضا داد

مادر شهید «محمدرضا قریب‌بلوک» نقل می‌کند: «امام را در لباسی سبز درحالی که هاله‌ای از نور اطرافش بود زیارت کردم. با زبان دل حاجتم را برایش گفتم. امام (ع) با دست مبارکش پنج زنجیر طلایی به دستم داد. خیلی خوشحال شدم. می‌خواستم از حرم خارج شوم که یکی از زنجیر‌ها از دستم افتاد.»
طراحی و تولید: ایران سامانه