خاطرات شهید گل وردی ابوالی

خاطرات شهید گل وردی ابوالی
قسمت دوم خاطرات شهید «گل‌وردی ابوالی»

نماز شب برای شکر نعمت

برادرزاده شهید «گل‌وردی ابوالی» نقل می‌کند: «مادرش می‌گفت: آن شب خوابم نمی‌برد. نصفه‌های شب با شنیدن صدایی به حیاط رفتم. او را دیدم که لب حوض وضو می‌گرفت. رفتم پشت سرش. گفتم: پسرم! تو هم نتونستی بخوابی؟ گفت: برای نعمتی که به من داده باید شکرش رو به جا بیارم.»
قسمت نخست خاطرات شهید «گل‌وردی ابوالی»

نذر آقا امام حسین (ع)

برادرزاده شهید «گل‌وردی ابوالی» نقل می‌کند: «گفت: توی صحرا بودم که میش سیاهه حالش بد شد. معلوم بود که قرار است بچه‌اش به دنیا بیاید. وقتی این صحنه رو دیدم، از خدا خواستم که اگه بچه‌اش سالم به دنیا اومد، اون رو برای خرج امام حسین (ع) بکشیم.»
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه