خاطرات شهید علی اکبر قاسمپور

خاطرات شهید علی اکبر قاسمپور

نمی‌خواست از قافله شهادت جا بماند

هم‌رزم شهید «علی‌اکبر قاسم‌پور» نقل می‌کند: «قرار گذاشتیم نوبتی برویم جبهه. برادر بزرگش شهید شده بود. پدر و مادر پیرش دلشکسته بودند و نیازمند مراقبت. من رفتم جبهه و او ماند. بوی عملیات را که شنید، ساکش را بست و آمد. گفتم: قرارمون این نبود، چرا اومدی؟ گفت: نمی‌خواستم از قافله عقب بمونم.»
طراحی و تولید: ایران سامانه