مادر شهید «غلامرضا کرکهآبادی» نقل میکند: «دو خانم کنارم آمدند و سرم را حنا گذاشتند. روسری قرمزی بر سرم بستند. با ناراحتی گفتم: چکار میکنین؟ پسر من شهید شده، شما حنابندان دارین؟ گفتند: نگران نباش از این که پسرت رو داماد نکردی و شهید شد، همینجا ضیافت باشکوهی برایش گرفتیم.»