خاطرات شهید علی اکبر برهانی

خاطرات شهید علی اکبر برهانی
قسمت دوم خاطرات شهید «علی‌اکبر برهانی»

آخرین بوسه بر گونه‌هایش

مادر شهید «علی‌اکبر برهانی» نقل می‌کند: «دیدار آخر را از من دریغ نکرد. از پیشانی به بالا، سرش متلاشی شده بود. آخرین بوسه را بر گونه‌هایش زدم و گفتم: دیدارمون به قیامت.»
قسمت نخست خاطرات شهید «علی‌اکبر برهانی»

حرف دامادی بود و آرزوهای مادرانه

مادر شهید «علی‌اکبر برهانی» نقل می‌کند: «همیشه از زن و بچه حرف می‌زد. خیلی دوست داشت زن بگیرد. بیشتر وقت‌ها دست پُر می‌آمد خانه. گفتم: «ان‌شاءالله! من هم خیلی آرزوی دامادی‌ات رو دارم. مادرجان! می‌خوام برات آستین بالا بزنم.»
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه