نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - سقز
زندگينامه
شهدای استان کردستان ویژگی‌هایی دارند که در کمتر جایی دیگر دیده می‌شود و یا غالباً دیده نمی‌شود و این شهدا غریبانه‌تر و مظلومانه‌تر به شهادت رسیدند ...
کد خبر: ۴۱۴۴۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۲۳

زندگينامه
می‌گفت: من فدایی امام و انقلاب هستم و تا آخرین قطره خون در راهی که انتخاب کرده‌ام باقی خواهم ماند...
کد خبر: ۴۱۴۱۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۲۱

زندگينامه
با تمام وجود به اسلام و انقلاب اسلامی عشق می‌ورزید و در برنامه‌های بسیج و پایگاه محل حضور فعال داشت ...
کد خبر: ۴۱۴۱۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۲۱

وصيت نامه
شهيد ايرج ستاريان 29 فروردين ماه سال 1339 بود كه در نطنز كاشان به دنيا آمد. سال دوم دبيرستان بود كه وارد دانشسراي تربيت معلم شد پس از پيروزي انقلاب و استقرار نظام اسلامي، در كسوت معلمي به روستاهاي محروم سقز رفت و مشغول تعليم شد. در سال 1361، كه معلم روستاي «ترجان» بود، سرانجام در 21 مهرماه 1361، به جرم دفاع از نظام اسلامي و حقوق مردم محروم كردستان، آماج حملة ناجوانمردانة ضدانقلابيون قرار گرفت و بين روستاي ترجان و «قاقل» از توابع شهرستان سقز ، به دست آنان به شهادت رسيد.
کد خبر: ۴۱۳۹۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۱۶

زندگينامه شهيد سعيد سعيدزاده
در کمال شجاعت بسیار بی ادعا بود و با وجود اینکه برادرش شهید شده بود و چهار برادر دیگرش در صحنه جهاد و درگیری‌های منطقه حضور داشتند. در نهایت خلوص انجام وظیفه می‌کرد..
کد خبر: ۴۱۳۷۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۱۵

در همان دوران نوجوانی به انجام فرایض دینی پای بند بود و برای والدینش احترام خاص قائل می‌شد...
کد خبر: ۴۱۳۴۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۱۲

در سالروز شهادت شهید « ولی اشرفی نژاد»
وی در دوران خدمت سربازی در شهربانی به علت مشاهده نمودن حق کشی ها و جنایات رژیم از خدمت متواری شد و به شهرستان کرج آمد و در آنجا اقامت گزید...سرانجام در تاریخ هفتم آبان ماه 1363، در حین انجام ماموریت در سقز ...
کد خبر: ۴۱۳۰۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۷

در سالروز شهادت فرمانده شهید « ولی اشرفی نژاد»
همسر باوفا و مهربانم به دلم برات شده که این آخرین سفر من می باشد و فکر می کنم بازگشت دوباره ای نداشته باشم لذا از شما می خواهم بعد از شهادتم همچون گذشته صبورانه...
کد خبر: ۴۱۳۰۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۷

به عنوان پيشمرگ كرد با جمهوري اسلامي ايران همكاري مي كرد....
کد خبر: ۴۱۲۹۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۴

همواره می‌گفت باید در راهی قدم برداشت که رضای خدا در آن باشد و اگر در انجام کارها به دنبال رضای خدا باشیم خدا ما را به راه فلاح و رستگاری هدایت خواهد کرد....
کد خبر: ۴۱۲۷۱۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۲

در پایگاه عملیاتی میرده سقز قوت قلب سایر همرزمان بود...
کد خبر: ۴۱۲۷۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۲

ارها از برادرش خواسته بود که او را نیز در سازمان پیشمرگان مسلمان کرد سازماندهی کند ولی هر بار برادرش سن کم او را بهانه می‌کرد...
کد خبر: ۴۱۲۷۰۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۲

یست و پنجم مهر ماه سال 1363 لباس رزم را به تن کرد تا پاسدار اسلام عزیز باشد...
کد خبر: ۴۱۲۷۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۲

شجاع و بی باک بود و در کمال شهامت و شجاعت به مصاف دشمن می‌رفت، ...
کد خبر: ۴۱۲۷۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۲

در سالروز شهادت شهید«پرویز فیروز بخت»
بعد از اتمام خدمت سربازي به فكر رفتن به جبهه افتادم. بعد از اسم نوشتن در سپاه كرج معلوم شد كه 21 مرداد 1365، اعزام ششمين كاروان راهيان كربلاي مي‌باشد كه ما يكي از افراد اين كاروان بزرگ بوديم. روز 21 مرداد براي اعزام رفتيم پس از مختصري راهپيمائي ازميدان شهدا به طرف ميدان كرج از آنجا با 10 اتوبوس راهي تهران شديم...
کد خبر: ۴۱۲۶۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۱

در کار نیک پیشقدم بود و همواره می‌گفت مسلمانان به گردن همدیگر حق دارند و باید در کمک و دستگیری به آنان ادای دین کنیم
کد خبر: ۴۱۱۳۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۱۵

در عملیاتي یکی از دوستانش به شهادت رسیده بود برای نجات او تلاش بسیار کرد؛ دل به دریا زد تا بتواند پیکر همرزم شهیدش را از ضد انقلاب پس بگیرد تیر به
کد خبر: ۴۱۱۳۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۱۵

در اوایل سال 1359 در شرایطی که بیشتر روستاهای منطقه به حضور گروهک‌ های ضد انقلاب آلوده بود به صورت شبانه چندین رأس گاو و گوسفندی که داشت به فروش رسانید و به شهر سقز مهاجرت کرد و به عنوان پیشمرگ مسلمان کرد لباس مقدس رزم و جهاد در راه خدا را به تن نمود ...
کد خبر: ۴۱۱۱۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۱۱

نقل می‌کنند: در سال‌های حضورش در سپاه بیشتر مواقع نیمه‌های شب از خواب بیدار می‌شد و با خدای خود به راز و نیاز می‌پرداخت و در آخر دعاهایش همیشه می‌گفت خدایا شهادت را روزی من قرار بده،..
کد خبر: ۴۱۱۱۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۱۱

خاطره
آن شب ما مهمان علي بوديم، و همه ناراحت و غمگين شب را گذرانديم صبح فردا مادر يك تكه زغال بر‌داشت و روي يكي از ديوارهاي خانه يك خط كشيد و با گريه گفت كه مي‌خواهد بداند سخنان ديروز علي درست درمي‌آيد يا خير....
کد خبر: ۴۱۰۲۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۲۹