همرزم شهید «رسول ایوانکی» نقل میکند: «گفت: اگر شما و بچهها را اذیت کردم معذرت میخوام. بچههای این جمع رو فراموش نمیکنم و حتماً شفاعت خواهم کرد. تیربار بعثی به سمت ما شلیک کرد. تیری به پیشانیاش اصابت کرد. حرفهای ده دقیقه مانده به شهادتش مدام در ذهنم مرور میشد.»