نوید شاهد - «پسرم برای اولین بار عازم جبهه بود و من آخرین لحظات خداحافظی را سپری میکردم. از ته دل میخندید. انگار به حجله دامادی میرفت. من قلبا ناراحت و گرفته بودم، اما دلم نمیخواست شادی و خندههای او را با گریههایم خراب کنم ...» ادامه این خاطره از شهید " جواد رحمانینیکونژاد " را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.