خاطرات شهید علی مطهری نژاد

خاطرات شهید علی مطهری نژاد
قسمت دوم خاطرات شهید «علی مطهری‏‌نژاد»

دغدغه‌اش فقرا بودند و همسایه‌ها!

خواهر شهید «علی مطهری‏‌نژاد» نقل می‌کند: «گفتم: چی شده؟ نکنه این غذا رو دوست نداری؟ گفت: دوست دارم! ولی رفتم توی فکر! بعضی خانواده‌ها چیزی برای خوردن ندارن و فقط نون و ماست غذاشونه.»
قسمت نخست خاطرات شهید «علی مطهری‏‌نژاد»

دستش را برای دعا به آسمان برد: «اللهم‌الرزقنا شهاده»

همکار شهید «علی مطهری‏‌نژاد» نقل می‌کند: «به شوخی گفتم: نبینم روزی که عکس نازنینت رو به دیوار بزنن! فکرش رو بکن اگه یک روز عکست رو روی دیوار بزنن چه شود! چشم‌هایش از خوشحالی برق زد. دست‌هایش را بالا برد و گفت: اللهم ارزقنا!»
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه