مادر شهید «قدرتالله وحیدیان» نقل میکند: «گوشی را که قطع کردم، رفتم جلوی در. همسرم گفت: چی شده؟ گفتم: قدرتالله شهید شده. گفت: از کجا میدونی؟ گفتم: اونا شماره ما رو داشتن، چرا به ما نگفتن و به دخترمون زنگ زدن. مطمئنم که شهید شده.»
خواهر شهید «قدرتالله وحیدیان» نقل میکند: «در خواب دیدمش. کمی صحبت کرد و بعد از چند دقیقه بلند شد و در حین رفتن گفت: اینجا خیلی تاریکه. اونجایی که من هستم خیلی روشن و نورانیه.»