قسمت دوم خاطرات شهید «اسماعیل ولیئیمیآبادی»
فرزند شهید «اسماعیل ولیئیمیآبادی» نقل میکند: «چهار ساله بودم که بابام شهید شد. یادمه با موتور یاماهای آبی رنگش، مرا این طرف و آن طرف میبرد. هنوز مزه بستنیهایی که برایم میخرید زیر دندانهایم است. ولی شهادتش برایم مثل رؤیا بود.»