شهید ناصر شهبازی

شهید «ناصر شهبازی» در دست نوشته های خود می‌نویسد: امشب حدود ساعت ۱۰ برادران عزیز می‌خواستند که به گشت بروند که ناگهان خمپاره‌ای شوم از آن طرف سمت دشمن آمد و پشت خاکریز منفجر شد. در این انفجار برادری به نام مروج به فیض عظمای شهادت نایل آمد و برادران حقیری و شافعی مجروح شدند.

نوید شاهد - شهید "ناصر شهبازی" در مناجات خود با خدا می‌گوید: برای من مایه بسی عزت است که بنده تو باشم و برایم مایه بسی فخر است که تو خدای من هستی. پس پروردگارا، تو آن چنانی که من دوستت دارم و از تو می‌خواهم که مرا آن چنان کنی که تو دوست داری.

شهید "ناصر شهبازی" در نامه ای خطاب به همسرش می نویسد: بنده حقیر شما را خیلی دوست دارم و همیشه به یاد شما هستم.سعی کنید مطالعه زیاد داشته باشید البته مطالعه متفرقه نباشد بلکه مطالعه موضوعی باشد.

شهید "ناصر شهبازی" در يكى از روزهاى حضور در جبهه جنگ جنازه يكى از نيروهاى خودى را در بالاى تپه‏ اى مشاهده كرد، تپه‏ اى كه با حضور سربازان عراقى امكان نزديك شدن به آن وجود نداشت. ناصر تصميم مى‏ گيرد به تنهايى اقدام كند. در نزديكى صبح هنگامى كه همراه جنازه بر مى‏ گردد به يكى از همرزمانش مى‏ گويد: "حالا مى‏ توانم راحت بخوابم."

شهید ناصر شهبازی در وصیتنامه خود بیان می‌کند: سستى و كسالت را از خود دور كرده و با برنامه هاى انسان ساز اسلام به توانايى و قدرت خود بيافزاييد.

شهید سرافراز ناصر شهبازی در خاطرات خود روایت شیرینی از دوران هشت سال دفاع مقدس می‌گوید.