دلنوشته شهدای فارس

دلنوشته شهدای فارس
سالروز شهادت

تنهائي و خُسران/ دلنوشته بسیار زیبا از شهید حمید کیوانی (1)

اشکم را جاري بود و چشمم کور مي شد ... و ترس وجودم را گرفته بود و در عين حالي که داشتم عذاب مي شدم حاضر نبودم و دوست نداشتم در پيشگاه خدا حتي لحظه اي - آتش را که مرا فرا گرفته و جهنمي را که او برويم احساس مي کردم رها کنم ولي مي خواست در آن جا...
روسیاهم آقا، اما به اذن خداوند و به اذن شما عهدی دارم که مرد باشم و پای سخت آسان وعده ام باایستم

دلنوشته شهید مدافع حرم محمد کاظم توفیقی(چهار ماه فراق)

این،عیدهم گذشت ونیامدی آقا.... قلم بدست گرفته ام تابنویسم آقا: ازدل ودلتنگی، از زیستن، ازرفتن.... نبض کسی درشرق میزند و کسی درغرب، سینه هایی درشمال نفس تازه میکنند و سینه هایی در جنوب .وشما که ازحال ونبض ونفس ونفس جمله ما باخبری...
طراحی و تولید: ایران سامانه