نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - تاریخ شفاهی دفاع مقدس
سرهنگ فروتن‌نژاد:
مسوول پژوهش و آموزش سازمان اسناد و مدارک دفاع مقدس از تدوین کتب تاریخ شفاهی دفاع مقدس در این سازمان خبر داد.
کد خبر: ۴۵۷۵۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۲۹

سردار علاماتی خبر داد؛
رییس سازمان اسناد و مدارک دفاع مقدس از برگزاری دومین همایش تاریخ شفاهی در هفته آینده خبر داد و گفت: این همایش ۱۲ اسفند برگزار می‌شود. در این همایش از ۱۰۰ عنوان کتاب نیز رونمایی خواهد شد.
کد خبر: ۴۵۰۰۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۰۸

نشست تخصصی آسیب شناسی تاریخ شفاهی دفاع مقدس با عنوان «تاریخ زنده» برگزار می‌شود.
کد خبر: ۴۴۹۲۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۲۸

دومین همایش ملی تاریخ شفاهی دفاع مقدس تا ۲۰ بهمن سال جاری تمدید شد.
کد خبر: ۴۴۷۲۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۳۰

معرفی کتاب؛
کتاب تاریخ شفاهی «روایت علی اسحاقی» که به کوشش «یدالله ایزدی» تنظیم شده است به مقوله «جنگ الکترونیک» در دفاع مقدس می‌پردازد.
کد خبر: ۴۴۵۶۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۸

پژوهشگران با این فرض که «دختر شینا» نمونه‌ای برای تاریخ شفاهی است، به واکاوی و بیان ویژگی‌های تاریخ‌نگاری شفاهی دفاع مقدس در این کتاب پرداختند و به این نتیجه رسیدند که مصاحبه‌کننده با انتخاب موضوعی جذّاب، بکر و پر از تعلیق، و هدایت هوشمندانۀ مسیر مصاحبه و نگارش، تاریخ‌نگاری صرف را مبدّل به اثری با ارزش‌های ادبی ساخته‌است.
کد خبر: ۴۴۳۹۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۳

فراخوان دومین همایش ملی تاریخ شفاهی دفاع مقدس از سوی سازمان اسناد و مدارک دفاع مقدس و پژوهشکده اسناد و کتابخانه ملی منتشر شد.
کد خبر: ۴۴۱۰۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۳۰

گفتم، خدایا امشب بچه ام به خوابم بیاد که دیگه گریه نکنم و آرام بشم
دیدم یه دشتی همه برف باریده وکوه ها پر ازبرف هست . یه دربزرگی بود تا دروباز کردم دیدم بچه ام ازدورداره میاد ومن بغلش کردم ، گفتم بیا مامان برات برنج آوردم . تو که ساکت هم نیاوردی ووسیله نداری .گفت ، همه چی دارم . اون شب من برای مراسمش خیلی غذا پخته بودم . چهار تا قابلمه شام هم برای همسایه هایی که نبودند کنار گذاشته بودم .میگفت ، امشب خیلی غذا خوردم . تو نگران نباش بیا میوه بهشتی بخور . من دارم خدمت میکنم وبعد ازخدمت هم برمیگردم
کد خبر: ۴۴۰۹۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۱

نوشته بود من به هیچ کس بدهکار نیستم!
من گفتم خداوند بهم پنج تا پسرسالم وفهمیده داده ، حالا یکی درراه خدا رفته . عیبی نداره چون مملکت ما الان نیاز داره وجنگه . هرکس حتی اگه مریض هم باشه باید سه ماه بره پشت جبهه خدمت کنه . خودش رفت کارکرد و پیراهن ضد شیمیایی خرید هشت تومن . گفت ، دوست نداره . خیلی مودب بود و الان هم بچه هام خیلی زحمت کش بودند .
کد خبر: ۴۴۰۶۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۵

همایش ملی تاریخ شفاهی دفاع مقدس 26 آذرماه به میزبانی سازمان اسناد و مدارک دفاع مقدس برگزار می‌شود.
کد خبر: ۴۳۶۴۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۰۵

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین شامانی
همین که میگذاشتمش زمین از گریه غش می کرد . هرجا هم دکتر بردیمش نفهمیدن که مشکلش چی هست . یه دعا نویس گفت ، تا هشت ساله نشه خوب نمیشه . خدا شاهده بچه ی به اون بزرگی رو موقع نماز خواندن به کولم میبستم و پاهاش از کنارم آویزان بود . اگر روی زمین می گذاشتمش غش می کرد . هشت ساله که شد ، کم کم بهتر شد . شیر هم نمی خورد وبا قاشق بهش شیر می دادم .
کد خبر: ۴۳۱۳۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۴

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین خیده
من حسین خودم رو فدای حسین فاطمه کردم . اصلا هم ناراحت نیستم ، خدا با علی اکبر و قاسم همنشین اش کنه . وصیت کرده بود که سنگرش و خالی نگذاریم . خدا نوه هام هم به راه راست هدایت کنه . من اسم حسین رو روی یکی شون گذاشتم . قد وبالاو حرکاتش مثل حسین خودم می مونه .
کد خبر: ۴۳۰۹۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۹

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین ترنجی
وقتی اومدیم تو این خونه خواب دیدم میگه مامان من درها رو باز کردم . اومدم کمک تون کنم . تو خواب فکر میکنم داره با ما زندگی میکنه . بچه ی خوب ومودب وآقایی بود . خیلی به ما محبت می کرد .
کد خبر: ۴۳۰۳۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین اشرفی
گفت ، مامان دیگه نمیخوام بهت دورغ بگم . من دارم میرم جبهه . من هم شروع کردم به گریه . گفت ، مامان انقدر بی تابی کردی که از همسایه ها هم خداحافظی نکردم . میگفت ، اگر بلد بودی و میومدی شاهرود . میدیدی که مادر ها چون بچه هاشون از ماشین جا موندند گریه میکنند اونوقت تو برای رفتنم گریه میکنی . بهش گفتم ، برو پسرم خدا به همراهت . کاپشن پدرش و پوشیده بود ولی براش تنگ شده بود . خیلی خوش و قد وبالا شده بود . همسایه نبودند که خداحافظی کنه . من هم گریه نکردم . بغلش کردم و رفت .
کد خبر: ۴۳۰۱۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۰

مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسن محمدی
اون موقع هنوز پسرم شهید نشده بود . یه بار حسن آمد گفت ، بابا این گوسفند ها رو بفروش . گفتم ، چرا ؟ گفت: من میخوام برم جبهه . اگر نیومدم این گوسفند ها میرن کنار زراعت مردم و علف مردم رو میخورند . تو فردای قیامت باید جواب بدی . گفتم ، فقط هفت هشت تارو بده به خودم که اگر گوشت نیاز داشتیم ، داشته باشیم . دیدم همه رو فروخته و هیچی نگه نداشته . چند تا پیر به درد نخور رو نگه داشته بود . گفتم ، چرا این کارو کردی ؟ گفت ، بابا جان حرامه اگر من بخوام فقط خوب ها رو جدا کنم . کی میخواد جواب این ها رو بده .
کد خبر: ۴۲۹۱۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۰۹

مصاحبه نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید امیر صولت اعرابی
من نمیدونستم چی شده . پسرم همون موقع شهید شده بود ولی به من نمیگفتند . چند وقت پیش دوستش میگفت ، من دیدم که صولت تیرخورده . بعدش بولدزر عراق میاد و خاکریز و سنگر ورزمنده ها رو میریزه زیر خاک . بعدا که جاده رو اصلا ح میکردند پلاکش و پیدا کردند . بعد از سیزده سال پیداش کردند و آوردیمش امامزاده یحیی .
کد خبر: ۴۲۶۸۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۱

به مناسبت 20 بهمن ماه سالروز عملیات والفجر هشت
به بچه‌ها گفتم: «بیایید عقب تا به فاو بریم». گفتم به صیاد شیرازی خبر بدهید که ما رفتیم و کار تمام شد. دیده‌بان، خودش خبر داده بود که ما کار را تمام کرده‌ایم. به صیاد گفتم: «اجازه هست برویم!؟» صیاد بوسمان کرد و با حالت خاصی گفت: «آره. بروید! بعداً می‌آیم». همۀ عملیات در فاو متمرکز شد. به عقبه اهواز رفتم و با نیروهایی که آنجا و واحدهایی که در شلمچه مستقر بودند، هماهنگی انجام شد تا به فاو برویم. از فاو هم مجدداً تماس گرفتند که هر چه سریع‌تر بیا. بعد از عمل جراحی، بخشی از بخیه­ها مانده بود. منطقه آلوده بود و بعضی از بخیه­ها عفونت کرد. درد و سوزش هم داشت. با همان شرایط مجبور شدم سریع به فاو بروم.
کد خبر: ۴۲۱۳۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۰

در نشست نمایشگاه ملی کتاب دفاع مقدس مطرح شد
عضو شورای برنامه‌ریزی هشتمین نمایشگاه ملی کتاب دفاع مقدس از توزیع 200 میلیون بُن خرید کتاب در این نمایشگاه خبر داد.
کد خبر: ۴۱۵۴۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۹/۰۷

مروری بر کتاب «بچه‌های ممد گِره»؛
کتاب «بچه‌های ممد گره» خاطرات دیده‌بان‌ها و مسئولان ادوات لشگر ۳۲ انصارالحسین(ع) را از ابتدا تا انتهای جنگ تحمیلی شامل می‌شود.
کد خبر: ۴۱۴۰۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۱۷

کد خبر: ۴۰۶۴۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۳۱