خاطره شهید امیر صمدی مقدم
آن روزه ا بر روی رمل های داغ منطقه و هوای بسیار گرم و در بیابان بودیم و از غذای لازم و کافی و میوه و وسایل رفاهی خبری نبود و در روز یک بار ماشین ریو ارتشی می آمد و مقداری نان و مقداری یخ و غذای گرم برای یک وعده می داد و می رفت و با بادهای شدیدی که می وزید شنهای رمل را به داخل یقلوی ها می ریخت.