طنز در جبهه «1»
یکی از همرزمان شهید «عبدالعلی ناظمپور» در خاطرهای روایت میکند: «یک روز گرم تابستان، تدارکات چند تا هندوانه درشت به واحد تخریب داده بود و به هر کس یک قاچ بزرگ و شیرین هندوانه رسید همه هندوانه را خردند و پوستش را جمع کرده و کنار گذاشتند. یکدفعه اعلام جنگ شد...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.