نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطره شهید
شهید داود عزیز الدین
هر جا حق مظلومی رو ضایع کنن، نمی تونم ساکت بمونم
کد خبر: ۴۲۷۴۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۸

شهید محمد علی عربیان
میان شلوغی جمعیت کنار هم بودیم. زمزمه دعای محّمدعلی را می شنیدیم. چشم از حرم بر نمی‌داشتم. اولین سفرمان بعد عروسی بود.
کد خبر: ۴۲۷۳۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۷

مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید جمشید طاهر کرد
همیشه میگم خدایا یه پسرم ودرراه تو دادم ، یکی دیگه دارم به من ببخش . من دو تا پسر داشتم که یکی شهید شد والان یکی دارم . من انقدر خدارو شکر میکردم که خدا می دونه . من هیچ وقت پیش پسر ودخترم وشوهرم گریه نمی کردم . شبها تا صبح از گوشه ی چشم هام اشک میامد . برادرم همیشه میگفت ، شاه پسند از حسین آقا خیلی صبورتر هست . زنداداشم یه روز گوشه خونه خواب بود ، من داشتم عکس پسرم ونگاه میکردم وآرام گریه می کردم که اون ها بیدار نشن . زنداداشم رو به برادرم گفت ، چهل روز گذشته این زن چهل ساعت خواب نکرده . فقط پیش شما حرفی نمیزنه .
کد خبر: ۴۲۷۲۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۶

قسمت نخست خاطرات شهید «سعیدرضا عربی»
هم‌رزم شهید «سعیدرضا عربی» نقل می‌کند: «نیمه های شب همه خواب بودند. با صدای العفو او بیدار شدم. این طرف و آن طرف را نگاه کردم. بالای سرمان یک جای کوچکی بود. نوجوان پانزده شانزده ساله ای را دیدم که در سجده گریه می کرد.»
کد خبر: ۴۲۷۲۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۶

محمدعلي باقري همرزم شهيد ترابی درباره وی می‌گوید: شهيد ترابي فردي با ايمان و باتقوي، مخلص، بي‌ريا و باهوش بود و در عمليات‌هاي كربلاي 4 و 5 شركت داشت.
کد خبر: ۴۲۷۲۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۵

علايي هم رزم شهید علیمردان موحد از دوست و یار خود در جبهه‌ روایتی را نقل می‌کند.
کد خبر: ۴۲۷۲۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۵

مرتضي رستمي از شاگردان شهيد رهبري می‌گوید: از خصوصيات اخلاقي شهيد تواضع، فروتني و شخصيت با وقارش بود. آرام درِ كلاسِ درس را مي‌كوبيد و وارد كلاس مي‌شد.
کد خبر: ۴۲۷۲۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۵

شهید حسن عربی
با آزاد سازی خرمشهر جنگ تمام شده است و همین پندار شادی مردم را مضاعف کرده بود. مادر اما بی قرار بود. نه پای تلویزیون بند می شد و نه توی کوچه و خیابان. چند بار من را فرستاد سپاه. می گفت:«بپرس ببین رزمنده ها کی برمی گردن!»
کد خبر: ۴۲۷۱۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۵

سيدجواد موسوي هم كلاسي شهيد خليل عزت شوكتي می‌گوید: او در اكثر عزاداري‌هاي امام حسين(ع) در حسينيه اعظم شركت مي کرد و به گفتن « رباعي» با دسته عزاداري علاقه خاصي داشت.
کد خبر: ۴۲۷۰۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۴

بهنام معيني هم كلاسي و دوست شهيد شهید جواد گلشني منفرد می‌گوید: خلوص و صفاي او و تقيدش به مسائل شرعي نمي گذاشت كه او فرجامي نيك نداشته باشد.
کد خبر: ۴۲۷۰۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۴

عباس راشاد یکی از همرزمان شهید ابراهیم اصغری می‌گوید: آشنايي اوليه با شهيد ابراهيم اصغري در عرصه‌ ورزش بود. من عضو تيم بسكتبال و ابراهيم عضو تيم هندبال بود.
کد خبر: ۴۲۷۰۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۴

شهید عمید(حمید) عبدوس
می گفتم:«مادرجان! تو هنوز به تکلیف نرسیدی، اگر نماز نخونی مؤاخذه نمی‌شی».
کد خبر: ۴۲۷۰۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۴

شهید مهدی (حیدر) عبدوس
چاره ای نداشتیم. میان چند تخته سنگ مخفی شدیم. لب هایمان از شدّت گرما خشک شده و قمقمه هایمان خالی بود. تنها دل خوشی مان لباس سربازان عراقی بوده به تن داشتیم. شاید وقت خطر نجات مان می داد و شناسایی نمی شدیم.
کد خبر: ۴۲۶۹۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۱

برادر شهید «مجید عبدوس» نقل می‌کند: «شب عملیات متوجه شدم یکی از بچه‌ها حال خیلی عجیبی داره. نماز می‌خونه و گریه می‌کنه. نزدیک رفتم. مجید بود کمی کنارش ایستادم. لذت می‌بردم. نمازش که تموم شد، بلند شد و من رو توی بغلش گرفت و گفت: امشب شهید می‌شم.»
کد خبر: ۴۲۶۸۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۰

نويد شاهد مازندران، خاطره اى از شهيد سيد مصطفى گلگون فرمانده تيپ 4 لشگر 25 كربلا در فاو، به نقل از آزاده سيد باقر عبداللهى(همرزم شهيد) در شب عمليات
کد خبر: ۴۲۶۷۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۰

خاطرات آقاي حسين ابراهيم زاده برادر شهيد محمدرضا ابراهيم زاده
بعد از شنيدن خبر شهادتم برايم گريه نكنيد، اگرخواستيد گريه كنيد، به مصيبت بزرگ كربلا گريه كنيد كه ما هر چه داريم از كربلا داريم. در مجلسم نیز نقل و خرما پخش كنيد.
کد خبر: ۴۲۶۷۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۰

خاطره
هر گاه درخواستی به او ارجاع می شد، تا وسایل مورد درخواست را تأمین نمی کرد، آرام نمی گرفت. در حفظ بیت المال بسیار کوشا بود و مانع از بین رفتن وسایل و تجهیزات می شد...
کد خبر: ۴۲۶۶۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۸

در سالروز شهادت شهید «قربانعلی بورقی» منتشر می شود؛
برادرم روي سعيد را كنار زد و گفت: خواهر ببين سعيدت چه شده و من همين كه سعيد راديدم گفتم: سعيدجان! خسته نباشي و بعد صورتم را كنار صورتش گذاشته و روي او را بوسيدم و بعدخداي راشكركرده وگفتم: خدايا! اين هديه را ازخانواده مابپذير.
کد خبر: ۴۲۶۵۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۷

شهید سعید عباسی
اگر می اومدم باید شما رو از خواب بیدار می کردم. همون جا توی مسجد خوابیدم. نماز صبح رو به جماعت خوندم و اومدم
کد خبر: ۴۲۶۵۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۸

شهید یدالله طحانیان
قرآن دستش بود و گریه می‌کرد. ترجمه‌اش را می‌خواند.
کد خبر: ۴۲۶۴۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۵