روایتی از همسر شهید

روایتی از همسر شهید

روایتی از زندگی شهید انقلاب «حسن کریمی»

در بحبوحه تیراندازی در شرایطی که نیروهای شهربانی باباتوم در حال زدن بچه‌ها بودند با اعتراض همسرم روبه رو می‌شوند که در اثر درگیری لفظی اولین تیر حادثه به شهید کریمی اصابت می‌کند و به شهادت می‌رسد و در واقع دفاع از کودکان بزرگ ترین جرم همسرم بود و تاوان آن شهادت.
روایتی خواندنی از همسر شهید «جلال پیرحیاتی» را درذ سالروز شهادت می خوانید؛

کاری نکنید که خانواده شهدا از شما ناراضی باشند

به ایشان گفتم: که نمی شود، که ما زندگی نکنیم بچه احتیاج به پدر دارد به من گفت: به من جلوی هیچ فرزند شهیدی بچه هایم را بغل نمی کنم و با شما صحبت نمی کنم ، چون دلم نمی خواهد که آنها دلشان بشکند. خیلی سفارش خانواده های شهدا را به من می داد و می گفت: کاری نکن که خانواده شهدا از شما ناراضی باشند.

برگی از زندگی شهید قاضی‌خانی به روایت همسر؛‌ «مهدی» می‌گفت: سوریه خط مقدم انقلاب اسلامی است

همسر شهید مدافع حرم "قاضی‌خانی" گفت: آقا مهدی قبل از شهادت هم می­‌گفتند سوریه خط مقدم ما است، برای این است که نگذاریم دشمن وارد ایران شود چرا که هدف اصلی ایران است.
روایتی خواندنی از اعظم معصومشاهی همسر گرامی شهید «محمد رجبی» در ادامه می خوانید؛

خوش قولی!

دفعه ی آخری که می خواست برود، خیلی نگران بودم و بی تابی می کردم، گفت: «نگران نباش! من سر پانزده روز برمی گردم.» گفتم: «اگه نیومدی، من با این بچه ها چکار کنم؟» خندید و گفت:«نه! مطمئن باش می یام.» پانزده روز بعد جنازه اش را آوردند.
روایتی خواندنی از همسر گرامی « شهید محمد آژند » برگرفته از کتاب «مسافر غربت» را در ادامه می خوانید؛

خداحافظی با یار!

یکی از رفقایش پیامک داده بود و از او خواسته بود که برای او هم صحبت کند که در جواب، محمد پیام داده بود: «من پوچم، به حضرت زینب(س) متوسل شو، منو حضرت زینب(س) طلبید.»
روایتی خواندنی از ساره خاتون دهقان همسر گرامی شهید «درویشعلی دهقان»

ترس و دلهره از تنهایی را با گذاشتن کفش همسرم در خانه برطرف می کردم/شهید درویشعلی دهقان

بعد از اینکه با همسرم ازدواج کردم بیشتر اوقات تنها بودم و به شخصه چرخ زندگی را می چرخاندم و با مشکلات دست و پنجه نرم می کردم. شبها هنگام خواب، کفش شهید را می آوردم داخل خانه و به امید آن کفش راحت می خوابیدم، و دیگر دلهره و ترسی نداشتم.
طراحی و تولید: ایران سامانه