نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - عبدالحمید سالاری
مصاحبه
از نحوه آشنایی و ازدواج خودش با شهید برام گفت و خاطرات روزهای با هم بودن و فراز و نشیب زندگی اش . خیلی جالب بود بهم گفت که قبل از ازدواجش همیشه دردلش آرزو داشت همسرشهید باشد. از روزهای تولد محمد امین و زهرا و ... چند ساعتی که در کنارش بودم با بغض و اشکهایش و حالی که نشان از دلتنگی شدید این روزهایش به او داشت از نحوه رفتن شهید به سوریه و دفاع از حریم حرم بی بی زینب (س) و حضرت رقیه (س) گفت و خبر شهادت همسرش و تشییع با شکوه پیکرگلگونش . گفت که بعد از شهادت امید(عبدالحمید) آنها به دیدار رهبر رفته بودند و این هم از آرزوهای همیشگی اش بود که به آن رسیده بود . ازحلاوت این دیدار شیرینی لبخند را بر لبانشان می دیدم
کد خبر: ۳۸۷۰۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۰۴

به قلم فرزند شهید عبدالحمید سالاری
این یادگار شهید می نویسد: وقتی می گویم بابا انگار همه را دارم. این یعنی تو هستی. پس درست شنیده بودم . بابا هایی که شهید می شوند زنده اند، پس برای این است دلم هنوز گرم بودنت است ، بابای مهربونم ! زهرا دلش برایت بی تاب است...
کد خبر: ۳۸۶۸۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۲/۲۷

دلنوشته دختر اولین شهید مدافع حرم استان هرمزگان
6 سال است که درس می خوانم و تو هیچ وقت پای تمرین ریاضی ، علوم و اجتماعی من نبودی اما همین که حال، نیستی ، همین که از تمام داشتنت حق من و داداشم شده یک قاب عکس ، یک درس را خوب بهم آموختی نه به من به همه همکلاسی هایم به مدرسه مان ، به شهرمان و به خیلی ها تو حرف نزدی و عمل کردی تو به ما آموختی ، می شود آرام و بیصدا بود اما قهرمان شد و امروز بابای ساکت و آروم من شد قهرمان کشورم . بابای خوبم بیا بیا که اندازه ده تای بچگی هایم با تو حرف دارم امروز دیگر من شرمنده (حضرت)رقیه (س) نیستم . صدای هل من ناصر حسین (ع) که هنوز همه عالم را گرفته ، تو بودی که لبیک گفتی . زیارتت قبول زائر بی بی زینب (س). تو با اسلحه رفتی ایستادی تا آجر از آجر حرم عمه سادات تکان نخورد . من و مادرم می ایستیم چادر را محکمتر می گیریم و برادرم قلم علم بر انگشتانش می فشارد تا با معرفت از کشور و اسلام دفاع کنیم . شهادتت مبارک پدر مهربانم
کد خبر: ۳۸۶۸۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۲/۲۶