قسمت سوم خاطرات شهید «محمدتقی خیمه»
همسر شهید «محمدتقی خیمه» نقل میکند: «گفت: این دنیا ارزش نداره که اینقدر غصه بخوریم! گفتم: بالاخره باید وسایل خونه جور بشه. گفت: حالا وقت تلاشه! آب و خاکمون نیاز داره که بریم. هر کسی میتونه باید برای دفاع بره. امام(ره) وعده بهشت رو داده. ما هم اگه قسمت باشه بریم اونجا!»
کد خبر: ۵۹۰۰۲۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۶
قسمت سوم خاطرات شهید «محمدتقی خیمه»
همسر شهید «محمدتقی خیمه» نقل میکند: «گفت: این دنیا ارزش نداره که اینقدر غصه بخوریم! گفتم: بالاخره باید وسایل خونه جور بشه. گفت: حالا وقت تلاشه! آب و خاکمون نیاز داره که بریم. هر کسی میتونه باید برای دفاع بره. امام(ره) وعده بهشت رو داده. ما هم اگه قسمت باشه بریم اونجا!»
کد خبر: ۵۹۰۰۲۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۶
قسمت سوم خاطرات شهید «محمدتقی خیمه»
همسر شهید «محمدتقی خیمه» نقل میکند: «گفت: این دنیا ارزش نداره که اینقدر غصه بخوریم! گفتم: بالاخره باید وسایل خونه جور بشه. گفت: حالا وقت تلاشه! آب و خاکمون نیاز داره که بریم. هر کسی میتونه باید برای دفاع بره. امام(ره) وعده بهشت رو داده. ما هم اگه قسمت باشه بریم اونجا!»
»
کد خبر: ۵۹۰۰۲۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۶
قسمت سوم خاطرات شهید «محمدتقی خیمه»
همسر شهید «محمدتقی خیمه» نقل میکند: «گفت: این دنیا ارزش نداره که اینقدر غصه بخوریم! گفتم: بالاخره باید وسایل خونه جور بشه. گفت: حالا وقت تلاشه! آب و خاکمون نیاز داره که بریم. هر کسی میتونه باید برای دفاع بره. امام(ره) وعده بهشت رو داده. ما هم اگه قسمت باشه بریم اونجا!»
کد خبر: ۵۹۰۰۲۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۶
قسمت سوم خاطرات شهید «محمدتقی خیمه»
همسر شهید «محمدتقی خیمه» نقل میکند: «گفت: این دنیا ارزش نداره که اینقدر غصه بخوریم! گفتم: بالاخره باید وسایل خونه جور بشه. گفت: حالا وقت تلاشه! آب و خاکمون نیاز داره که بریم. هر کسی میتونه باید برای دفاع بره. امام(ره) وعده بهشت رو داده. ما هم اگه قسمت باشه بریم اونجا!»
کد خبر: ۵۹۰۰۲۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۶
شهید غریب «محمد گلستانی فر»
من و برادرم با هم به روستا میرفتیم، از کنار زمین های کشاورزی میگذشتیم که من به او گفتم: یکی از این هندوانه ها را بکن تا بخوریم، گفت نه مال مردم است. رفت و از روستا هندوانه خرید تا بخوریم، شهید به مال حلال بسیار اهمیت میداد.
کد خبر: ۵۶۷۲۹۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۲
مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسن محمدی
اون موقع هنوز پسرم شهید نشده بود . یه بار حسن آمد گفت ، بابا این گوسفند ها رو بفروش .
گفتم ، چرا ؟
گفت: من میخوام برم جبهه . اگر نیومدم این گوسفند ها میرن کنار زراعت مردم و علف مردم رو میخورند . تو فردای قیامت باید جواب بدی .
گفتم ، فقط هفت هشت تارو بده به خودم که اگر گوشت نیاز داشتیم ، داشته باشیم . دیدم همه رو فروخته و هیچی نگه نداشته . چند تا پیر به درد نخور رو نگه داشته بود .
گفتم ، چرا این کارو کردی ؟
گفت ، بابا جان حرامه اگر من بخوام فقط خوب ها رو جدا کنم . کی میخواد جواب این ها رو بده .
کد خبر: ۴۲۹۱۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۰۹
نویسنده حبیب الله دهقانی
خیلی از مردم به حلال و حروم کاری ندارن؛ هرچی گیرشون بیاد میخورن. فکر نمیکنن صاحبش راضیه یا نه؟ این همه بالا و پايین رفتیم دیدی یکبار دستم رو طرف درختهاي مردم دراز کرده باشم؟ شاید صاحبش راضی نباشه!
کد خبر: ۴۲۱۲۹۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۱۸