نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
«ابوالفضل با تشویق به مطالعه به‌ ویژه کتب مذهبی و کودکان، با تعیین جایزه‌های نقدی و هدایت ما به خرید کتاب هم‌ فرهنگ مطالعه و هم افزایش بنیه فرهنگی و مذهبی ما را تقویت می‌کرد ...» ادامه این خاطره از شهید «ابوالفضل خوئینی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۳۱۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۸

قسمت یازدهم؛
شهيد «علی پیرونظر» در دفتر خاطرات خود نوشته است: «ساعت ۹ فیلم عملیات نصر و کربلای ۴ و ۵ را در حسینیه پخش می‌کنند. فیلم که شروع شد یک حالی در حسینیه حاکم بود. همه غرق نگاه کردن بودند. شهدای زیادی در بین افراد فیلم بود که بیش از صد نفر بودند.» متن کامل خاطره یازدهم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۳۱۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۰

خاطره خودنوشت شهید عسکر زمانی «19»
شهید «عسکر زمانی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «البته جالب‌تر این هست که با این همه سختی که ما مردها در جبهه‌ی مقدم داریم، کار در خانه خانم‌ها یعنی خانه‌داری با ارزش‌تر و مهم‌تر از کار مردها در جبهه خط مقدم است...» قسمت نوزدهم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۳۱۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۲

مصاحبه تصویری؛
"آسمان، آبی تر" مجموعه کلیپ های مصاحبه با والدین شهدا و آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می شود. این قسمت از "آسمان، آبی‌تر" با همسر شهید «بهمن قبادی» به مصاحبه پرداخته است. همسر شهید والامقام چنین می گوید: «همسرم از جبهه آمد و رضایت من را جلب کرد و چند روز بعد به شهادت رسید.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می کند.
کد خبر: ۵۴۳۱۴۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۸

قسمت دوم؛
مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان هرمزگان در بیان خاطرات خود گفت: در عملیات فتح المبین توانستیم قریب به ۱۷ هزار نفر و در عملیات بیت المقدس موفق شدیم ۱۹ هزار نفر از بعثی‌ها را به اسارت خودمان در بیاوریم.
کد خبر: ۵۴۳۱۳۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۸

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر گرانقدر شهید جاویدالاثر «نعمت‌اله جابری» می گوید: یک روز قرار بود از چشمه آب شیرین بیاره، رفت و دیگه برنگشت از بچه های محل سراغشو گرفتم، گفتن با بسیج رفته جبهه. فیلم این مصاحبه در ادامه منتشر می شود.
کد خبر: ۵۴۳۱۱۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۸

قسمت دوم خاطرات شهید مدافع حرم «محمد طحان»
فرزند شهید مدافع حرم «محمد طحان» نقل می‌کند: «بابا که می‌‎آمد توی اتاق می‌گفت: پس پسرم کجاست؟ مامان می‌گفت: بگرد پیداش کن! بابا همه جا را می‌گشت تا اینکه پیدایم می‌کرد. بعد با هم کُشتی می‌گرفتیم و آخر من برنده می‌شدم.»
کد خبر: ۵۴۳۰۸۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۸

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
پدر شهید ترابی گفت: دوست داشت همچون شهید «نواب صفوی» به شهادت برسد، مخفیانه و بدون خداحافظی به جبهه رفت و به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۴۳۰۸۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۷

گفتگوی تصویری با همسر شهید «چشمه کبودی»؛
همسر شهید «یحیی چشمه کبودی»، می گوید: شهید بسیار مؤمن و با خدا بود. همیشه در راه خدا گام برمی‌داشت و علاقه زیادی به نظام و دین اسلام داشت که در نهایت در لباس نظامی هم به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۴۳۰۷۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۷

«بدون مقدمه گفت من می‌خوام زن بگیرم! تا این را گفت همان قُلپ آبی که سر کشیده بودم به گلوم پرید. چند لحظه‌ای نفسم بند اومد بالاخره با کلی سرفه و در حالی که ذکریا داشت پشتم را ماساژ می‌داد زبانم به کار افتاد و پرسیدم زن؟ حرف‌های خنده‌دار نزن ذکریا! ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات مادر شهید مدافع حرم «ذکریا شیری» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۴۳۰۷۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۷

قسمت نخست خاطرات شهید مدافع حرم «محمد طحان»
مادر شهید مدافع حرم «محمد طحان» نقل می‌کند: «خیلی دوست داشتم بروم اعتکاف، اما چون ناراحتی قلبی دارم نمی‌توانستم. محمد می‌گفت: توی ثواب اعتکاف خودت را شریک کن؛ برای هزینه اعتکاف کمک کن! برای جهیزیه عروس به خیریه پول بده! همه این کار‌ها ثواب داره.»
کد خبر: ۵۴۳۰۷۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۷

"آسمان، آبی تر" مجموعه کلیپ های مصاحبه با والدین شهدا و آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می شود. این قسمت از "آسمان، آبی‌تر" با همسر شهید «سیدکمال آشیان» به مصاحبه پرداخته است. همسر شهید والامقام چنین می گوید: «از خدا خواستم همسرم فقط نفس بکشد و زنده بماند.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می کند.
کد خبر: ۵۴۳۰۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۷

برگرفته از نامه‌های دفاع مقدس؛
«درود بر مرگ خونین شما که همانا در راه خداست. ایرج جان به خدا قسم تعارف نمی‌کنم و این حرف‌ها دست من هم نیست بلکه از قلب من بیرون می‌آید ...» ادامه این نامه رزمنده کامبیز فتحی‌لوشانی طی دوران دفاع مقدس به شهید ایرج شعبانی را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۴۳۰۳۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۶

به مناسبت سالروز شهادت شهید «سید حسین شجاعی» و هفته دانش‌آموز، ویژه‌نامه این شهید گران‌قدر شامل زندگی‌نامه، وصیت‌نامه، خاطرات و دست‌نوشته برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود.
کد خبر: ۵۴۳۰۱۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۶

آزاده و جانباز سرافراز محمدحسین فلاح؛
«آسمان، آبی تر» مجموعه کلیپ های مصاحبه با والدین شهدا و آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از "آسمان، آبی‌تر" با آزاده و جانباز سرافراز «محمدحسین فلاح» به مصاحبه پرداخته است. جانباز سرافراز چنین می گوید: «تحمل رنج های اسارت موهبت الهی بود.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می کند.
کد خبر: ۵۴۳۰۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۶

قسمت نهم؛
شهيد «علی پیرونظر» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «نزدیک ظهر وضو گرفتم و نماز را به جماعت خواندم بعد بچه‌ها پتوها را بیرون انداختن و در هوای آزاد مشغول غذا خوردن شدیم و...» متن کامل خاطره نهم این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۲۹۹۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۵

قسمت هشتم؛
چندین روز بود در گردان، مسابقه فوتبال گُل کوچک به مناسبت ولادت حضرت رسول (ص) برقرار بود، ساعت ۳ با مخابرات مسابقه دادیم ۴ بر ۲ باختیم، یک گل را من و دیگری را آقای دهقان زد. ادامه این خاطره را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۴۲۹۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۵

خاطرات شفاهی مادران شهدا
مادر شهید «رحمت‌اله شصتی» روایت می‌کند: «پسرم فرزند خوبی بود و همه از او راضی بودند، با شروع جنگ تحمیلی عازم جبهه‌های حق علیه باطل شد و پس از رشادت‌های فراوان به شهادت رسید و ۱۱ سال در گمنامی بود.»
کد خبر: ۵۴۲۹۸۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۵

قسمت دوم خاطرات دانش‌آموز شهید «عباسعلی صلواتی»
خواهر شهید «عباسعلی صلواتی» نقل می‌کند: «گفتم: عباسعلی! خسته نشدی این قدر تسبیح گردوندی؟ آخرین دانه را انداخت و گفت: نذر صلوات کردم که با رفتنم موافقت کنن. حالا دارم نذرم رو ادا می‌کنم.»
کد خبر: ۵۴۲۹۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۶

قسمت نخست خاطرات دانش‌آموز شهید «عباسعلی صلواتی»
خواهر شهید «عباسعلی صلواتی» نقل می‌کند: «لبخندی زد و ضبط را روشن کرد. مداحی خواند و صدایش را ضبط کرد. در مورد شهید و شهادت خواند و باز هم صدایش را ضبط کرد. گفت: این رو می‌خونم چون یه روز به کارِتون می‌یاد.»
کد خبر: ۵۴۲۹۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۵