نوید شاهد - وقتی به شهید شول میگفتيم بيشتر پيشمان بماند، میگفت اين حرف را نزنيد، مگر امام حسين (ع) خانواده نداشت. مگر علياكبر جوان نبود. وظيفهي ماست كه بجنگيم براي پيروزي ايران و اسلام. من كه خودم به خانوادهی رزمندهها ميگويم خودشان را بايد برای همه چيز آماده كنند. شهادت، اسارت و مجروح شدن؛ چه طور خودم اينجا بمانم.
نوید شاهد - آخرين باري كه شهید "علی شول" به جبهه رفت، ميگفت دوست دارم تا آخر جنگ آنجا باشم. وقتي ميآيم و خانوادهي شهدا را ميبينم، شرمنده ميشوم. نميتوانم توي صورتشان نگاه كنم. من تا آخر جنگ آنجا ميمانم. اگر ماندم كه ميآيم و اگر تقديرم شهادت باشد كه هيچ.
وقتي كه تابوتش را زيارت ميكردم، صدايش توي گوشم ميپيچيد كه ميگفت: بعد از جنگ همهي تاريخ نويسها بايد در مورد رزمندهها و جانبازان و شهدا بنويسند تا نسل آينده بداند كه آنها چه طور براي خدا و ميهن جنگيدند.
شهادت علیار شول از زبان برادر اسماعیل شول عمليات كربلاي 5 مرحله دوم (منطقه ي نهر جاسم عراق)در تاريخ 6/ 11 / 1365 گردان ما مأموريت داشت در جبهه ي نهر جاسم خط دشمن را بشكند و پس از عبور از نون شكل دوم و سوم به عمليات گردان 415 به فرمانده ي حسين تاجيک كمك نمايد.
من ميدانستم او شهيد ميشود. اصلاً هر وقت او را در لباس پاسداري ميديدم، اختيار اشكهايم را نداشتم. در كربلاي يك كه پايش زخمي شده بود، وقتي برادرش بهادر از جبهه آمد، گفت علي يار مجروح شده، خيلي نگران شدم.
يك روز چيزهايي را كه از جبهه آورده بود، نشانم داد و گفت اينها يادگاري جبههاند. نگه داريد، وقتي بچههايم بزرگ شدند نشانشان بدهيد كه يادشان بيايد جنگ چه بود و ما براي ايران و مردم چه كرديم.
علی یار به عزاداري امام حسين هم اهميت ميداد، توي مراسم تاسوعا و عاشورا هميشه حاضر بود و خدمت ميكرد، گاهي وقتها فانوس به دست براي شركت در مراسم عزاداري به روستاي ديگري مي رفت.