خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «عباس زارعی» میگوید: شهید به مدت یک هفته به مرخصی آمده بود، گفت میخواهد به یک عملیات برود و بعد از آن برمیگردد. شهید رفت و بعد از عملیات دیگر برنگشت. قبل از شهادتش از رفتنش ناراحت بودم و چند باری برایش نامه نوشتم، شهید در جواب نامهها میگفت «جانم را فدای بچهام میکنم ولی اسلام در خطر است.»