دستنوشته شهید «علی قاریانپور»:
در آستانه عید سعید قربان، در دستنوشته بهجا مانده از شهید «علی قاریانپور» میخوانیم: «شما گوسفندی برای خدا، اسماعیل و ابراهیم کشتی و من خودم را برای دیدار معشوق فدا کردم.»
کد خبر: ۵۷۰۵۸۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۷
ورزشکاران، هنرمندان و فعالان قرآنی شاهد و ایثارگر استان قزوین به منظور شناسایی و حمایت از این عزیزان ثبتنام کنند.
کد خبر: ۵۷۰۵۶۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۷
فرازی از وصیتنامه شهید «رضا رجبی»؛
شهید «رضا رجبی» در وصیتنامهاش مینویسد:«به مسئولان کشور عرض میکنم، ملاکهای اسلامی را در مورد تعیین مسئولان ادارات در نظر بگیرید و آنهایی را که مجاهد فی سبیل الله هستند و از اول انقلاب تاکنون انقلاب را یاری کردهاند، شناسایی کنید و مسئول بگذارید ...»
کد خبر: ۵۷۰۵۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۶
«حاجآقا در قناعتورزی تک بودند. اگر سیبی را میخوردند و نصف آن باقی میماند. روی آن چیزی میکشیدند و در یخچال میگذاشتند تا بعدا میل کنند ...» ادامه این خاطره را از آیتالله باریکبین پدر شهید «مرتضی باریکبین» در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۵۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۶
«سید جان و دل ناآرام و بیقراری داشت و نمیتوانست مثل یک کارمند معمولی در واحدهای ستادی خدمت کند. به همین جهت در دوران کوتاه عضویتش در سپاه حضور در واحدهای مختلف را تجربه کرد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «سیدحسن موسوی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۰۴۹۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۶
به مناسبت شهادت امام محمدباقر(ع)؛
به مناسبت شهادت امام محمدباقر(ع)، مزار شهید گمنام در الوند غبارروبی و عطرافشانی شد.
کد خبر: ۵۷۰۴۹۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۵
مراسم بزرگداشت رئیسجمهور شهید «حجتالاسلام سید ابراهیم رئیسی» و شهدای خدمت، برگزار میشود.
کد خبر: ۵۷۰۴۲۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۴
همزمان با سالروز ولادت شهید «صمد محمودیان»، مجموعه 80 تصویر ماندگار این شهید گرانقدر توسط پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد قزوین منتشر شد.
کد خبر: ۵۷۰۳۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۳
دستنوشته شهید «محمد انصاریان»،
به مناسبت درگذشت پدر گرانقدر شهید «محمد انصاریان»، دستنوشته بهجا مانده از این شهید گرانقدر توسط پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد قزوین منتشر شد.
کد خبر: ۵۷۰۳۸۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۳
«حوصلهام سر رفته بود. این وسط شیطنت حمید گل کرده بود. گوشی را جوری تکان میداد که آفتاب از صفحه گوشی به سمت چشمهای من برمیگشت. از بچگی همینطور شیطنت داشت و یکجا آرام نمیگرفت ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید مدافع حرم «حمید سیاهکالیمرادی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۰۳۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۳
«گفت: من نسرین هستم. همان خانمی که با دوستانم آمده بودیم و به دنبال مزار شهید «الضاریان» میگشتیم». این را که گفت حسابی جا خوردم ...» ادامه این خاطره از شهید «محمد انصاریان» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۳۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۳
پدر گرانقدر شهید «محمد انصاریان» دار فانی را وداع گفت و به فرزند شهیدش پیوست.
کد خبر: ۵۷۰۳۵۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۳
برگی از خاطرات شهید رئیسجمهور «رجایی»
«گاهی با خودم خلوت میکنم و میگویم: رجایی فکر نکن نخست وزیر شدهای، نه! تو همان رجایی دوره گرد قابلمه فروش هستی ...» ادامه این خاطره از شهید رئیسجمهور «محمدعلی رجایی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۳۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۳
موزه شهدای قزوین آماده بازدید علاقمندان به ویژه نوجوانان و جوانان است.
کد خبر: ۵۷۰۳۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۳
شهید «ابراهیم کشاورزمکافاتی» داوطلبانه لباس رزم را به تن کرد، از سوی ارتش به جبهه اعزام شد و در 20 سالگی به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۷۰۳۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۳
فرازی از وصیتنامه شهید «سید غلامحسین بحرانی»
همزمان با سالروز شهادت «سید غلامحسین بحرانی» در وصیتنامه این شهید بزرگوار میخوانیم: «به صحنه بیایید؛ در این زمانه، جای بیتفاوت ماندن نیست و با دادن این شهدا، جداً بیتفاوت ماندن حرام است! ...»
کد خبر: ۵۷۰۳۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۳
همزمان با سالروز ولادتش صورت گرفت
همزمان با سالروز ولادت شهید «سید غلامحسین بحرانی» پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد قزوین اقدام به انتشار تصاویر ناب از جشن تولد و دوران کودکی این شهید گرانقدر را منتشر کرد.
کد خبر: ۵۷۰۲۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۳
«قبل از تولد پسرم به دنبال اسم برای او بودیم و چند اسم هم انتخاب کرده بودیم. میگفتم: اگر دختر باشد؟ میگفت: نه من مطمئنم که پسر است ...» ادامه این خاطره از شهید «علی سیمبر» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۰۲۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۲
برگی از خاطرات جانبازان؛
«هنوز سرگیجهام برای خون زیادی که در مجروحیت از دست داده بودم خوب نشده بود و همان ضربه اول کارم را ساخت. اول فکر کردم که دزدند و دست از موتور کشیدم، ولی آنان مرا میخواستند و موتور را رها کردند و دو نفری مرا به باد مشت و لگد گرفتند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات جانباز سرافراز «عمران ثقفی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۰۲۴۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۲
برگرفته از داستان طنز دفاع مقدس؛
«مارش عملیاتی که به گوش میرسید خانه ما میشد عزاخانه. مادرم دست از کار میکشید رادیو به دست کنار تلویزیون مینشست. اشک میریخت، دعا میکرد و گریه میکرد ...» آنچه میخوانید گزیدهای از داستان طنز دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۰۱۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۱