قسمت سوم خاطرات شهید «علی طاهریان»
دوست شهید «علی طاهریان» نقل میکند: «گفت: داشتم قرآن میخوندم که یک لحظه احساس کردم چیزی شبیه نور فرود آمد و مرا فرا گرفت. درحال خودم نبودم. دلهره شدیدی گرفتم تا اینکه بعد از چند دقیقه کمکم خودم رو جمع و جور کردم. حاج آقا عبدوس گفت: انشاءالله خیره!»