مادر شهید "عباس نباتچیان" میگوید: ماه شعبان روز تولد حضرت ابوالفضل (ع) به دنیا آمد به خاطر همین نامش را عباس گذاشتیم قبل از شهادتش من در اتاق خوابیده بودم که در خواب دیدم سیدی نورانی به داخل اتاق آمد.
کد خبر: ۴۷۴۱۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۵
همرزم شهید "ذبیح اله نجفلو" میگوید: در آخرین لحظات عزیمت کاروان خیبر ذبیحاله نجفلو مشغول نماز شد و فقط نماز مغرب را خواند و بعد از خوردن شام دیگر برای خواندن نماز عشا قیام نکرد.
کد خبر: ۴۷۴۰۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۵
مادر شهید "خلیل نقدزاده" چنین میگوید: یک مدت طولانی بعد از رفتنش به جبهه ۱۵ روز به مرخصی آمد. گفتم: خلیل چه شد که آمدی؟ گفت نمی خواستم بیایم.
کد خبر: ۴۷۴۰۹۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۵
مادر شهید "یداله نصیری زرندی" بیان میکند: قبل از به دنیا آمدن یداله خواب دیدم مرده ام و مرا همان جایی دفن کردهاند که الان مزار یداله آنجاست من داخل قبر دراز کشیده ام اما می ترسیدم.
کد خبر: ۴۷۴۰۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۴
مادر شهید "رجبعلی بالایی" از فرزند خود چنین میگوید: پدرم در خواب دیده بود بعد از دختر فوت شده ام پسری به من عطا میکند که بلند قامت و قوی است اما سیدی وارد خانه شده و او را بغل میکند و با خود میبرد.
کد خبر: ۴۷۴۰۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۴
مادر شهید" حسین تجلی" می گوید: خوب نقش بازی کرده بود. توی کردستان وقتی عراقری ها را دیده بود کنار دیگر دوستانش دراز کشیده بود.
کد خبر: ۴۷۴۰۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۴
گفتم: مش قاسم پات نسوزه، گفت: به شما گفتم که شیعه حضرت علی(ع) نمیسوزه ...
کد خبر: ۴۷۴۰۶۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۳
جبهه اردوگاه بزرگ خداپرستان بود. تفرجگاه سرخي كه سالكان عشق در آن به گلگشت عرفان و معرفت ميپرداختند و گلبانگ وصل سر ميدادند. در این میان فرماندهان نقشهای بسزایی در دفاع مقدس ایفا کردند و راه و سیره سیدالشهدا(ع) را در پیش گرفتند.
کد خبر: ۴۷۴۰۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۳
پدر شهيد "شعبان آقاميرزايى" مى گويد: «شعبان به من می گفت: هرچه دارید نصفش را برای خودتان بگیرید، بقیه را بفرستید جبهه و من در جواب او میگفتم: عقل تو نمی رسد، من چطوری پرتقال و پتو را برای جبهه بفرستم.» ادامه اين خاطره را در نويد شاهد مازندران بخوانيد.
کد خبر: ۴۷۴۰۰۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۳
خاطره خودنوشت شهید عسکر زمانی «7»
شهید «عسکر زمانی» در دفتر خاطرات خود مینویسد: «دنيا همينطوره و روزی هم خواهد آمد كه چهلمين روز ما، در آن باشد. اما آنچه مهمه اين هست كه ما بايد از اين روزها و اين فوت ها درس بگيريم و...» متن خاطره هفتم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۷۳۸۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۴
مادر شهید محسن کامیاب در خاطره ای می گوید: در بهمن ماه پنجاه و هفت ، یک روز محسن از بیمارستان که به منزل آمد ، گفت : « مادر ، امروز یکی از همکارانم خواب دیده بود که من کشته شده ام ! من هم در جواب او گفتم : «به به ، من افتخار می کنم که در راه اسلام شهید شوم .»
کد خبر: ۴۷۳۷۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۰
شهید" ابراهیم حیدری" که برای پیدا کردن برادرش به جبهه رفته بود درگیر فضای معنوی جبهه شد و این فضا او را مجذوب و بی قرار ماندن در جبهه کرد. ادامه این خاطره زیبا را در نوید شاهد ایلام بخوانید.
کد خبر: ۴۷۳۶۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۰
غلامعلى برادر شهيد "عليرضا رودسر ابراهيمى" مى گويد: «برادرمان (محمدرضا) اسير دموكرات ها شده و بعدها آزاد شده بود، وقتى عليرضا برادرمان را در آن حال ديد بلافاصله تصميم گرفت كه به جبهه برود.» متن کامل این خاطره را در نوید شاهد مازندران بخوانید.
کد خبر: ۴۷۳۴۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۹
به مناسبت دهه مبارک فجر، پایگاه شهید معظم حسین خیروزی در شهرستان ثلاث باباجانی افتتاح شد.
کد خبر: ۴۷۳۳۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۶
برادر و همرزم شهید "رستم قنبری" می گوید: « برادرم شب عملیات خواب دیده بود یک نفر با عبای سبز رنگ به او می گوید بیا تا تو را غسل شهادت بدهم. » ادامه این خاطره جذاب را در نوید شاهد ایلام بخوانید.
کد خبر: ۴۷۳۱۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۵
پدر شهيد "ولى جورنبيان" مى گويد: «وقتى كه براى آخرين بار از جبهه آمده بود گفت اين بار مى روم و شهيد مى شوم و ديگر بر نمى گردم. از من راضى باشيد. من گفتم خدا نكنه، گفت دوستانی كه شهيد مى شوند آنقدر زیادند که من در بين آنها گم هستم.»
کد خبر: ۴۷۳۱۴۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۴
شب خاطره شهدای انقلابی استان زنجان با حضور مردم شهید پرور در مسجد ولی عصر(عج) برگزار میشود.
کد خبر: ۴۷۳۱۱۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۴
کتاب «ملکوت کلمات»خاطرات منتخب دومین جشنواره خاطره نویسی دفاع مقدس در استان ایلام است که به قلم فرهاد شاهمرادیان نوشته شده و سال 1395 توسط انتشارات سوره های عشق در 96 صفحه به چاپ رسیده است.
کد خبر: ۴۷۳۰۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۳
پدر شهید "حسین حیدری" با ذکر خاطره ای از فرزندش می گوید:« او عشق بسیاری برای رفتن به جبهه داشت.هنوز دو تا از امتحاناتش باقی مانده بود،یک روز که برای امتحانات به رودان رفته بود،همانجا تبلیغات جبهه را دیده بود، آن روزها برادرش تازه زخمی از جبهه برگشته بود و ما درگیر او بودیم .خلاصه اینکه حسین با دیدن حال و هوای جبهه بدون اینکه خبری به ما بدهد خودش عازم شده بود.»
کد خبر: ۴۷۲۹۹۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۳
پوستر "شب شعر و خاطره سردار عشق" توسط نوید شاهد استان زنجان منتشر شد.
کد خبر: ۴۷۲۹۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۲