یادها و خاطره ها
با پای بدون کفش در کوه ها و درد خار و خاشاک ها را به خاطر عشق به وطن تحمل می کنند...
کد خبر: ۴۲۶۹۰۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۱
شهید مهدی (حیدر) عبدوس
چاره ای نداشتیم. میان چند تخته سنگ مخفی شدیم. لب هایمان از شدّت گرما خشک شده و قمقمه هایمان خالی بود. تنها دل خوشی مان لباس سربازان عراقی بوده به تن داشتیم. شاید وقت خطر نجات مان می داد و شناسایی نمی شدیم.
کد خبر: ۴۲۶۹۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۱
یادها و خاطره ها
راستگو و درستكار بود و موضوعی را كتمان نمي كرد؛ حتي اگر به ضرر خود يا دوستانش مي بود...
کد خبر: ۴۲۶۸۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۰
برادر شهید «مجید عبدوس» نقل میکند: «شب عملیات متوجه شدم یکی از بچهها حال خیلی عجیبی داره. نماز میخونه و گریه میکنه. نزدیک رفتم. مجید بود کمی کنارش ایستادم. لذت میبردم. نمازش که تموم شد، بلند شد و من رو توی بغلش گرفت و گفت: امشب شهید میشم.»
کد خبر: ۴۲۶۸۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۰
نويد شاهد مازندران، خاطره اى از شهيد سيد مصطفى گلگون فرمانده تيپ 4 لشگر 25 كربلا در فاو، به نقل از آزاده سيد باقر عبداللهى(همرزم شهيد) در شب عمليات
کد خبر: ۴۲۶۷۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۰
خاطرات آقاي حسين ابراهيم زاده برادر شهيد محمدرضا ابراهيم زاده
بعد از شنيدن خبر شهادتم برايم گريه نكنيد، اگرخواستيد گريه كنيد، به مصيبت بزرگ كربلا گريه كنيد كه ما هر چه داريم از كربلا داريم. در مجلسم نیز نقل و خرما پخش كنيد.
کد خبر: ۴۲۶۷۲۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۰
در آستانه روز پاسدار در گفتگوی اختصاصی با همسر فرمانده شهید «مقتدا رضاخانی» چنین مطرح شد؛
امثال مقتدا پاسدار واقعی انقلاب و میهن بودند. مقتدا خیلی به سپاه پایبند بود و به خاطر دارم که روزی که داشت برای آخرین بار اعزام می شد یک چمدانی را آورد که لباس های فرم سپاه توی اون بود. گفت: این لباس ها مستعمل است اگر این ها رو دور ریختی حواست باشد آرم سپاه رو بیرون نیندازی. به شدت این ارگان و اهدافش برای مقتدا با ارزش و مقدس بود. این تقدس ظاهری نبود ما حتی عقدمون با لباس فرم سپاه بود.
کد خبر: ۴۲۶۶۸۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۹
خاطره
هر گاه درخواستی به او ارجاع می شد، تا وسایل مورد درخواست را تأمین نمی کرد، آرام نمی گرفت. در حفظ بیت المال بسیار کوشا بود و مانع از بین رفتن وسایل و تجهیزات می شد...
کد خبر: ۴۲۶۶۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۸
در سالروز شهادت شهید «قربانعلی بورقی» منتشر می شود؛
برادرم روي سعيد را كنار زد و گفت: خواهر ببين سعيدت چه شده و من همين كه سعيد راديدم گفتم: سعيدجان! خسته نباشي و بعد صورتم را كنار صورتش گذاشته و روي او را بوسيدم و بعدخداي راشكركرده وگفتم: خدايا! اين هديه را ازخانواده مابپذير.
کد خبر: ۴۲۶۵۲۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۷
شهید غلامرضا رفیعی 3 دی 1337 در روستای پاپایی زنجان متولد شد.
کد خبر: ۴۲۶۵۲۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۸
معرفی شهدای هرمزگان
دوم اردیبهشت ماه سالروز تولد سرباز سرافراز شهید عباس دهقانی نخلی می باشد که به همین مناسبت نگاهی به زندگی نامه و خاطره ای از شهید به روایت پدرش داریم
کد خبر: ۴۲۶۵۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۸
شهید سعید عباسی
اگر می اومدم باید شما رو از خواب بیدار می کردم. همون جا توی مسجد خوابیدم. نماز صبح رو به جماعت خوندم و اومدم
کد خبر: ۴۲۶۵۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۸
شهید یدالله طحانیان
قرآن دستش بود و گریه میکرد. ترجمهاش را میخواند.
کد خبر: ۴۲۶۴۲۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۵
مصاحبه نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید امیر طالب
من بار آخر بهش گفتم ، دیگه نمیزارم بری . گفت ، باشه مامان تو خودت فردای قیامت جواب حضرت زهرا(س) رو میدی ؟ میدونی حضرت علی اکبر از حضرت زهرا (ُس) حلالیت خواست وایشون حلالش کرد ؟ میتونی جوابش روبدی ؟
گفتم ، نه . گفت ، پس چرا نمیزاری برم .
کد خبر: ۴۲۶۴۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۵
در سالروز زمینی شدن شهید منتشر می شود:
بچه ها همديگر را بغل مي كردند و با گريه با هم سخن مي گفتند. همين طور با بچه ها روبوسي مي كرديم وحلالي مي گرفتيم كه چشمم به مصطفي افتاد. ديگرهيچي نفهميدم. دست ها جلو آمد و به حال دست دادن و آن چنان همديگر را دربغل گرفته بوديم و فشار مي داديم كه گويي مادربچه اش رادربغل گرفته و مي بوسد. اشك ها شروع كردندبه سخن گفتن فقط گريه مي كرديم.
کد خبر: ۴۲۶۴۰۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۴
یادها و خاطره ها
در عملیات فتح المبین که گروه ما هم در آن شرکت داشتیم و مسئولیت حمل مهمات و آماده کردن موشکهای آرپی چی بر عهده مان بود در روز دوم عملیات هوا بارانی و به شدت باران می بارید...
کد خبر: ۴۲۶۳۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۴
گزیده ای از دست نوشته های همرزم شهید ابراهیم محبوب که از شهید محبوب می گوید منتشر می شود.
کد خبر: ۴۲۶۳۷۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۴
سالروز شهادت؛
مهتاب دل آرا تازه از پشت کوه سر کشيده بود و همه جا را فرا گرفته بود نسيم ملايم تابستانی از لابه لای شاخسار درختان بلوط می وزيد و انسان را خاطرنشان می کرد . صدای دلنواز بلبل و قناری و ديگر پرنده های زيبا آدم را متوجه خود می کرد . آری انسان در آن حالت خداي خود را مي ديد .
کد خبر: ۴۲۶۳۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۳
به مناسبت سالروز «شهادت»
چطوری میخواهی به جبهه بروی شهید عبدالله درحالی که گریه میکرد مرتب اسرار میکرد و یک صفحه کاملا سفید دردست چپ و یک خودکار دردست راست داشت و با چشم گریان منتظر بود که پدرش رضایتنامه بنویسد دراین مرحله موفق به گرفتن رضایتنامه نشد سپاه و بسیج هم آن روز نیرو اعزام نکردند در آن شب بود که تلویزیون صحنه ای ازجبهه ها را نشان میداد .
کد خبر: ۴۲۶۳۱۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۳
مصاحبه نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهیداحمد میرحاج
عموم هم شهید شده بود ، برای مادرم تحملش راحت تر بود . خواسته ی برادرم هم این بود که شهید بشه وراه عموش و انتخاب کنه . درنامه وتلفن هاش هم همیشه میگفت . حتی یه بار درغالب نامه به من گفت ، راه عموم وادامه بدین ونگذارید که اسلحه اش روی زمین بمونه .
کد خبر: ۴۲۶۲۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۳