گفتگویی با جانباز و آزاده کردستانی:
نوید شاهد - چون مقداری ریش بیشتر داشتم بیشتر کتک خوردم، 4 نفر از عراقی ها که درشت هیکل بودند ریشم را می کشیدند به طوریکه مشتشان پر می شد از موی ریشم؛ احساس می کردم پوستم با ریشم جدا شده، زیر شکنجه داد می زدند «انت حرس خمینی» (یعنی پاسدار خمینی (ره) هستی) بعد با شدت بیشتری کتکم میزدند. من هم بخاطر اینکه بیشتر حرسشان را دربیاورم می گفتم «نعم سیدی؛ انا حرس خمینی». باهم پای خاطرات خواندنی جانباز آزاده " مسعود مرادیان " مینشینیم.