شهید محسن آب کار

شهید محسن آب کار

نام پدر: محمد
تاریخ تولد: 1348/3/10
تاریخ شهادت: 1365/12/7
محل شهادت: شلمچه
مشاغل: ...........
محل تولد: قم - قم - قم
علت شهادت: ...........
محل دفن: بلوک: نام گلزار:شیخان شهر:قم - قم
محسن آب کار

خاطرات مادر شهید محسن آب کار

محسن آبکار در خاطراتی که مادرشان تعریف می­کند با برادرشان مجید آبکار در کارهای سیاسی قبل از انقلاب فعالیت زیادی داشتند. یادم است موقعی که در کارهایی مثل پخش اعلامیه و نوارهای امام شرکت می­کردند یک روز به من گفت مادر اگر یک موقع از طرف ساواک داخل خانه آمدند هر چه است شما جمع کن من انگار به دلم افتاده بود که آنها می­آیند. بعد از ظهر بود که ساواک به داخل خانه ریختند قبل از آن من مقداری نوار و اعلامیه در خانه داشتیم نه دلم می­آمد آتش بزنم و نه پاره کنم خلاصه از امام زمان خواستم که کمکم کند بعد انگار به دلم افتاد که اعلامیه­ها را داخل کیسه نایلونی بیاندازم و داخل چاه با یک طناب انداختم وقتی ساواک آمدند داخل خانه هیچ جیزی پیدا نکردند. محسن چون ورزشکار بود و بارها مدال طلا گرفته بود اصلا من باور نمی­کردم که شهید بشود وقتی جبهه می­رفت گفتم محسن نرو پدرت دیگر طاقت ندارد بعد از شهید شدن مجید تحملش کم شده است. گفت همان طور که بعد از شهید شدن مجید خدا به شما صبر داد بعد از شهادت من نیز خدا به شما صبر خواهد داد و اصلا نگران نباش.

سفر حج در پیش داشتم. برای برادر شهیدش مجید، حج بهجا آورده بودم. ولی نمی‏دانستم که محسن شهید شده است، یا نه؟ می‏خواستم مطمئن باشم و برایش حج بهجا آورم.

در عالم رویا دیدم که به آقا امام زمان(عج) متوسل شده‏ام و ایشان را قسم می‏دهم. در همین حال درِ حسینیه را هم باز می‏کردم تا برای روضه آماده شویم. یکدفعه دیدم محسن آمد. لباس سربازی تنش بود. گفتم: «مادر کجا بودی؟ اینقدر چشم انتظاری کشیدم!» گفت: «جبهه بودم.» از خواب بیدار شدم. گفتم: «این جواب من نشد.» دوباره به آقا امام زمان(عج) متوسل شدم. دو، سه شب بعد، دوباره در عالم خواب دیدم یک قناری به خانه‏ی ما آمد. قناری را گرفتم و بوسیدم. گفتم: «این محسن منه!» قناری از دستم پرید و رفت.

وقتی تعبیر آن را پرسیدم، گفتند: «محسن می‏آید. رفتم بنیاد شهید و سفارش کردم اگر شهید را آوردند، به من بگویید! پدرش طاقت ندارد.»

محسن آب کار

محسن در خردادماه سال 1348، در جوار کریمه‏ی اهل­بیت(علیهم السلام) در شهر قم به دنیا آمد. او سومین پسر خانواده بود. محسن در کانون مذهبی خانه و تحت تربیت پدر و مادری، مريد به خاندان عصمت و طهارت پرورش یافت.

وی بعد از سپري كردن مقطع دبستان و ورود به دورهي راهنمایی، در کنار درس، فعالیت‏های انقلابی‏اش را تحت نظر برادرش مجید آغاز کرد.

محسن پیرو خط امام بود و همراه با مجید در راهپیمایی‏ها علیه رژیم شرکت و در پخش اعلامیه‏های امام(ره) برای آگاهی‏بخشی به مردم نقش مؤثری داشت.

او شیک‏پوش، ورزشکار مدال‏آور در رشته‏های کشتی، کاراته و پینگ‏پنگ بود.

شهادت برادرش مجید در سال 1361 او را بر آن داشت تا از پنجره‏ی شهادت به زندگی بنگرد. او که در مکتب خمینی کبیر(ره) پرورش یافته بود، آرام و قرار نداشت.

محسن قبل از اخذ دیپلم، در سال چهارم دبیرستان، برای دومین بار عازم مناطق جنگی شد. حضورش در منطقه، هجده روز بیشتر طول نکشید. او در عملیات کربلای 5، منطقهي شلمچه، هفتم اسفند ماه سال 1365 مفقودالاثر گردید و پس از ده سال گمنامی، پیکر پاکش در پانزدهم بهمن سال 1375 توسط گروه تفحص کشف شد و با انتقال به قم، طی مراسمی در گلزار شیخان در جوار برادرش مجید به خاك سپرده شد.

محسن آب کار

با سلام به امام زمان(عج) و نایب برحقش امام خمینی و با سلام بر رزمندگان اسلام و خانوادهي شهدا. من از نظر مادی چیزی کم ندارم که بخواهم درباره‏ی آن وصیتی داشته باشم. فقط چند نکته را از خانوادهي خودم و امت شهیدپرور خواهانم.

1ـ همیشه و در همه حال به یاد خدا باشید. و تنها به خدا توکل کنید و هیچ پیروزی شما را مغرور نکند! پیوسته بر امامان معصوم توسل بجویید که آنان واقعاً به گردن ما حق دارند!

2ـ امام را دعا کنید؛ زیرا امامم بود که ما را از لجن‏زار، از طاغوت رهانید و ما را به پذیرش اسلام واقعی آماده کرد!

3ـ از مادرم خواهانم که در تربیت برادر کوچکم سعی فراوان کند. و در صورتی که فوز عظیم شهادت، بالاترین درجهي سعادت نصیب من شد، صبر را پیشه کند و با این مسأله، همچون امانتی که در دست او بوده است برخورد کند و این امر را سعادت فرزند خود بداند!

4ـ از پدرم خواهانم که در برابر سختی‏ها مقاومت کند. و همان‏طور که به امورات خیری می‏پردازد ادامه دهد! و هیچ کاری او را از کارش دلسرد نکند!

5ـ از امت شهیدپرور خواهانم که خون شهدا را با کارهای زشت پایمال نکنند. و هر کسی که حرفی یا چیزی بر ضد انقلاب اسلامی می‏گوید، خیلی سخت جلوی آنها ایستاده و با آنها مبارزه کنند!

6ـ برادر و خواهرانم! امیدوارم با تربیت فرزندان خود و با تربیت اسلامی، گامی در جهت پیشرفت هر چه سریعتر اسلام بردارند. تا این انقلاب اسلامی به تمامی جهان گسترش پیدا کند و این انقلاب به انقلاب حضرت مهدی(عج) متصل شود. به امید ظهور منجی بشریت حضرت مهدی(عج)!

چندرسانه‌ای
طراحی و تولید: ایران سامانه