نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

شخصیتها
شخصيت ها / شهدا / محمود کارخائی / متن / خاطره / خاطرات
این خاطرات به نقل از مادر شهید"محمود کارخایی" است که تقدیم حضورتان می شود.


عطر حضور شهید در بیداری

من چندتا فرزند دارم، اما محمود چیز دیگری بود و خدا با گرفتن بهترین ها مرا امتحان سختی کرد.

هنگامی که خیلی برایش بی تابی می کنم و هوای دیدن او به سرم می زند؛ مخصوصاً وقتی که نماز می خوانم، احساس می کنم در کنارم نشسته است. آری! عطر حضور فرزند دلبندم را کاملاً احساس می کنم. حتی گاهی اوقات حضور دیگر امواتم را در هنگام نماز احساس می کنم.

وقتی هر پنجشنبه از مزار پاکش برمی گردم مریض و ناراحت می شوم. گویا محمود مرا ملامت می کند و می گوید:«مادر چرا اینجوری می کنی؟ چرا اینقدر برای زیارت مزار من خودت را به زحمت می اندازی؟»

آری! به طنین صدای گوشنواز و عطر دل انگیز حضورش دلخوشم و بی هیچ تردیدی او با من است.


دستگیری از فقرا
محمود در کمک به دیگران و رفع مشکل نیازمندان واقعاً نمونه بود. وقتی که برادرش به منزل ما می آمد و ماشین خود را مقابل منزل پارک می کرد، محمد با ماشین برادر سراغ کارهای خیر نیمه تمام خود می رفت. 
برای یکی نفت می خرید و به درِ خانه اش می رساند، برای دیگری مایحتاج زندگی اش را تهیه می کرد. خلاصه عشق عجیبی نسبت به دستگیری از مستمندان و نیازمندان داشت و حتی از کمک های مالی در حق کسانی که نیاز مالی هم نداشتند دریغ نمی کرد.