نام شهید: هدايتاله طيب
نام پدر: صفرقلى
تاریخ تولد : 1333
محل تولد: :آببهارهطيبى
تاریخ شهادت: 1361/01/5
محل شهادت: عمليات فتح المبين
آرامگاه: گلزار شهدای لنده
زندگينامه
در نيمه شب چهاردهم مردادماه يكهزارو سيصد و سي و سه هجري شمسي در روستاي تنگ برد سفيد از توابع بخش لنده در شهرستان كهگيلويه از استان كهگيلويه و بويراحمد ، روستا حال و هواي ديگري پيدا كرد و صداي گريه طفلي تازه از راه رسيده سكوت شب را شكست و جلوه و روشنايي خاصي به روستا بخشيد و خانواده و فاميل را مسرور و شادمان ساخت .
نامش را «هدايت الله» گذاشتند تا هدايت شده خداوند بزرگ و هدايت گر گروهي از جوانان عزيز زمان خود باشد . دوران كودكي را در دامان پرمهر خانواده و پدر و مادر گذراند . سپس در آغوش پر مهر مدرسه دوران ابتدايي خود را در روستاي پاقلعه شروع كرد و آنرا در روستاي سوق به پايان رساند . چون به فراگيري علم و دانش علاقه وافري داشت و در روستاي سوق نيز مدرسه راهنمايي و دبيرستان وجود نداشت براي ادامه تحصيل به شهر بهبهان مهاجرت فرمود و در مدرسه 25 شهريور (شهيد بخرديان كنوني) بهبهان دوران راهنمايي و دبيرستان خود را گذراند و در ضمن تحصيل دروس مدرسه به مطالعه كتب ديني و سياسي پرداخت . از آنجا كه روح كاوشگر او از وي فردي آگاه به مسائل ديني و سياسي ساخته بود و ظلمها و ستمها و اعمال خلاف اين حكومت طاغوتي بر وي سنگين مي آمد ، به همين دليل در دوران دبيرستان به فعاليت عليه رژيم طاغوتي شاهنشاهي مي پرداخت تا اينكه در خردادماه 1353 در حالي كه تعدادي از امتحانات ديپلم خود را داده بود عوامل رژيم يعني ساواك گچساران در جلوي درب دبيرستان 25 شهريور بهبهان او را دستگير و به گچساران منتقل گرديد و مدت چند شبانه روز در زندان ساواك بود و بعد وي را آزاد كردند و به او هشدار دادند چنانچه گزارش عليه وي داده شود وي را نابود مي كنند . پس از آزادي از زندان نتوانست در بقيه امتحانات شركت كند پس به منطقه برگشت و در شهريور ماه همان سال ديپلم خود را گرفت . در تاريخ 54/2/14 عازم خدمت سربازي شد و پس از پايان سربازي در سال 1356 در شركت آبرساني بين آبادان – ماهشهر به نام شركت كنستروكسيون به عنوان مسئول كارگزيني مشغول به كار شد و به همراه چندتن از دوستان خود فعاليتهاي ضد رژيم را از طريق برپايي نمايشگاه كتاب و جلسات تفسير قرآن و سخنراني شروع كرده و به هدايت كارگران و كاركنان شركت پرداخت . در همين ايام بنا به فرموده حضرت رسول اكرم (ص) «اطلبوا العلم ولو باسين » براي ادامه تحصيل در آمريكا آماده مي شد **«تا دست و بال او بازتر باشد و بهتر بتواند به مبارزات خود ادامه دهد». لذا در تاريخ 1356/6/15 براي ادامه تحصيل به آمريكا مهاجرت فرموده پس از چندماه آموزش و يادگيري زبان انگليسي وارد دانشكده شده و در رشته مهندسي كشاورزي شروع به تحصيل نمود و **«در نظر داشت كه بتواند تا آنجا كه برايش امكان دارد از تكنيك و علوم آنجا فراگيرد تا فردا بتواند در بازسازي يك گوشه اي از مملكت مثر باشد».
اما در آمريكا نيز آرام نگرفت و فعاليتهاي ضد رژيم پهلوي خود را گسترش داد و به فعاليتهاي ضد استكباري تبديل نمود و با برپايي جلسات سخنراني به هدايت جوانان مسلمان ساكن آمريكا مي پرداخت . اما به تنهايي كارها پيش نمي رفت چرا كه استكبار جهاني در حال فريفتن و گمراه ساختن جوانان مسلمان ساكن آمريكا بود . لذا چاره را در ايجاد وحدت و انسجام دانشجويان از طريق تشكيل انجمن اسلامي ديد تا از اين طريق بتواند بهتر به فعاليتهاي خود ادامه دهد . لذا با همكاري تعدادي از دوستان خود اقدام به تأسيس انجمن اسلامي در ايالت «فلوريدا»نمود . طبق اسناد و مدارك موجود در تاريخ 1358/4/8 طي يك انتخابات به عنوان نماينده دانشجويان «سنت پترزبورگ»فلوريدا انتخاب گرديد . وي در برپايي تظاهرات و راهپيمايي هاي فراوان در شهرهاي مختلف آمريكا بر عليه استكبار جهاني نقش به سزايي داشت و هرگونه فعاليت و تظاهراتي كه از طرف ضدانقلاب خارج از كشور يا پليس فاشيست آمريكا برعليه نظام مقدس جمهوري اسلامي انجام مي گرفت به رهبري شهيد «طيب» سركوب مي شد چرا كه معتقد بود كه «ما طبق رسالت شرعي . اسلامي موظف هستيم در برابر توطئه هاي ضدانقلاب خارج از كشور برعليه اسلام و انقلاب اسلامي مقابله كنيم ».
با پيروزي انقلاب دوم «تسخير لانه جاسوسي آمريكا» توسط توسط دانشجويان پيرو خط امام (قدس سره) فشارها بر دانشجويان مسلمان ساكن آمريكا افزايش يافت تاجايي كه احساسات مربوط به گروگان گيري جاسوسان در ايران به كالج «سنت پيترزبورگ» نيز كشيده شد و در مورد انقلاب اسلامي مردم ايران و گروگان گيري و سوختن پرچم آمريكا در ايران قرار به برگزاري يك مناظره بين چهار دانشجوي آمريكايي و و چهار دانشجوي ايراني كه شهيد «طيب» نيز يكي از آنان بود گذاشته شد و نتيجه مناظره به آنجا رسيد كه پس از پايان مناظره حتي برخي اساتيد دانشگاه به صورت غيررسمي گفته ها و دلايل دانشجويان ايراني مناظره كننده را قانع كننده مي دانستند .
با آغاز جنگ تحميلي عليه نظام جمهوري اسلامي با حمات آمريكا و تجاوز رژيم بعث عراق به خاك كشورمان باز هم آرام نگرفت و مي فرمود : **«از انصاف به دور است كه دشمن كافر به سرزمين اسلام تجاوز نموده باشد و من در ينگه دنيا بخورم و بخوابم و درس بخوانم» . لذا *«به عنوان انساني معتقد به مباني اصيل مكتب حيات بخش اسلام و به پيروي از رهنمودهاي پيرمرادش ، امامش ، مرجعش حضرت امام خميني (قدس سره) به عنوان انساني ناآرام ، روانه در بستر زمان ، عضو كادر ثابت جنودالله و تيم سيار حزب الله در سرزمين نامتناهي و وسيع حزب الله و ولايت امام زمان (عج)» درس خود را ناتمام گذاشت و آمريكا را چمدان گونه ترك نمود و براي مقابله با دشمن متجاوز به ايران بازگشت .
چون در دوران سربازي دوره سلاحهاي سنگين را ديده بود . پس از ورود به ايران خود را به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي تهران معرفي نمود و پس از گذرانيدن يك دوره يك ماهه در شيراز ، مدت شش ماهي را در جبهه آبادان خدمت كرد و پس از بازگشت به منطقه فعاليتهاي اسلامي خود را از طريق سخنراني در مساجد سوق و لنده در ماه مبارك رمضان سال 1360 و برگزاري نمايشگاه عكس و پوستر از فعاليتهاي ضداستكباري دانشجويان مسلمان در آمريكا ادامه داد .
در آبان ماه سال 1360 براي بار دوم به جبهه هاي حق عليه باطل اعزام شد و به عنوان معاون گروهان رزمي حضرت مهدي (عج) شروع كرد اما در عمليات فتح المبين فرماندهي تانكهاي چيفتن را برعهده گرفت و سرانجام در تاريخ 1361/1/5 در عمليات فتح المبين به شهادت رسيد و روح ناآرام او در جوار معشوق خود به آرامش رسيد و به جوانان وصيت نمود كه : *«استقلال فكري داشته بشند و تلاش خيلي زيادي كنند»چرا كه همواره مي فرمود : **«مسئله مهم استقلال مملكت است در آينده و اينكه ما بي نياز شويم از اين جنايتكاران غرب و آن امكان ندارد مگر با تلاش نسل جوان».
https://yasouj.navideshahed.com/fa/news/399514/
خنده بر روي لبها و سيماي نوراني اش از خاطرات تمام دوستان بوده است.