نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

شخصیتها
شخصيت ها / شهدا / محمدرضا آخوندزاده / متن / زندگی‌نامه / زندگینامه

محمدرضا در سال 1336 متولد شد. در همان کودکی در فضای سرشار از ایمنی و اخلاص خانواده اش نفس کشید و روح و جسمش با قرآن و اسلام عجین شد به طوری که در همان خردسالی به خواندن قرآن در مسجد در نزد اساتید روحانی مبادرت ورزید و بارها مورد تشویق قرار گرفت و هدایایی نیز دریافت نمود.
محمدرضا آخوندزاده در سن نوجوانی محیط پر از فساد و ظلم شاهنشاهی را درک کرد و در همان سنین به فعالیت های سیاسی پرداخت؛ مبارزه با رژیم گذشته در سال 1356 آغاز گردید و با شرکت در جلسات قرآن و تماس با روحانیت مبارز و آگاه مبارزات خود را گسترش داد.
در شب نیمه شعبان در سال 1357 با سخنرانی برادر محمدکریم مروجی امام جمعه ی کنونی کوهدشت در مسجد صاحب الزمان، به تکثیر و پخش اعلامیه های امام پرداخت که شبانه توسط نیروهای مزدور ژاندارمری همراه امام جمعه دستگیر و تحویل سازمان سیاه ساواک گردید و پس از مدتی شکنجه از زندان ساواک آزاد و دوباره فعالیت های خود را دو چندان نموده و با حضور در راهپیمایی ها و تظاهرات خیابانی، از انقلاب حمایت نمود؛ تا جایی که خود را جهت مبارزه ی مسلحانه آماده نموده که حتی مقامات امنیتی از این موضوع آگاه شده و او و خانواده اش را مورد تهدید قرار داده و از خانواده اش خواستار خروج فرزندشان از شهر کوهدشت شدند.
وقتی که انقلاب اسلامی به کمک الله و به دست توانای ملت ایران به پیروزی رسید، با تشکیل کمیته ی انقلاب اسلامی، ایشان از نخستین افرادی بودند که شبانه روز آماده ی انجام مأموریت ها ی پرمخاطره می شد؛ از جمله نگهبانی جاده و درگیری مسلحانه با سارقین در جاده ی پلدختر - کوهدشت – اسلام آباد که خوشبختانه دستگیری افراد سارق به وسیله ی شهید و هم سنگرانش فراهم گردید و با شناسایی افراد ضد انقلاب و توطئه ی گروهک های مزدور وابسته به آمریکا و مبارزه با آن ها به اهداف عالیه خود شکل تازه ای بخشید تا این که جهاد سازندگی قسمتی از فعالیت خود را در آن نهاد متمرکز ساخت.
پس از فعالیت های چشم گیر در آن نهاد چون شهر کوهدشت را برای ادامه ی فعالیت های خود کوچک می پنداشت، با هماهنگی مقامات استان مقدمات انتقال ایشان به شهر خرم آباد فراهم گردید. پس از مدتی فعالیت در جهاد سازندگی خرم آباد، سرپرستی ستاد مبارزه با مواد مخدر استان را به عهده گرفت که پس از موفقیت های زیاد و مأموریت های فراوان به شهرستان های همدان، اراک والیگودرز نقش مؤثری در دستگیری قاچاقچیان عمده داشت؛ سپس با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت سپاه درآمده و در قسمت گروه تحقیقات اطلاعات انجام وظیفه نمود.
آخوندزاده غیر از وظایف محوله، اوقات خود را به سرکوبی و مبارزه ی شبانه روزی با گروهک های مزدور و از خدا بی خبر اختصاص داده بود. چنان که در این مورد موفقیت های بزرگ کسب نموده و چندی بعد قسمتی از فعالیت های خود را در دادگاه انقلاب اسلامی خرم آباد انتقال داد و سرپرستی گروه تحقیق دادگاه را به عهده گرفت.
با عضویت در دادگاه انقلاب، مبارزانش شهره ی زبان ها شده و برادران حزب الهی خرم آباد، خود را مدیون زحمات و فعالیت های شبانه روزی و استعداد بی شائبه ی رضا می دانستند. وی جهت سرکوبی ضد انقلاب و مدعیان به اصطلاح مدافع خلق در شهر بروجرد در روز سیاهکل با جمعی از هم سنگران حزب الهی اش توانست بساط آن خود فروختگان را برچیند.
آخوندزاده در نقاط مختلف کشور از جمله شهرهای تهران - بروجرد- اراک - نقده- کردستان فعالانه و با تحرک چشم گیر جهت از بین بردن ضد انقلاب داوطلب می شد تا سرانجام از طرف دادگاه انقلاب اسلامی در تاریخ 8 مرداد 1359 جهت دستگیری افراد عاملین کودتا در حوالی شهرستان اراک خمین الیگودرز و تهران اعزام گردید که توانست در این مورد موفقیت چشمگیری را بدست آورد و نتایج را به دادگاه انقلاب اسلامی خرم آباد گزارش نماید؛ سپس چون سرپرستی دادگاه های استان خوزستان و ماهشهر به عهده ی دادگاه انقلاب اسلامی خرم آباد محول گردید، از طرف این دادگاه آخوندزاده به استان خوزستان عزیمت نمود و به او مأموریت داده شد که در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ماهشهر مستقر و با فرماندار و دادیار دادسرای انقلاب اسلامی ماهشهر همکاری نماید و پس از کسب موفقیت هایی در آن جا به دادگاه انقلاب اسلامی آبادان و خرمشهر اعزام شد و مسئولیت آن جا را به عهده گرفت؛ به گونه ای در شهر آبادان شجاعت به خرج داد که از سوی هم سنگران به "چیفتن" معروف شد. به گفته ی هم رزمان آبادانی آرامش بدست آمده ی خوزستان در آن زمان مدیون زحمات و خدمات شجاعانه ی او بود.
با شروع جنگ تحمیلی، راهی شهر خرمشهر شد به هنگامی که خرمشهر به تسخیر بعثی های متجاوز در آمده بود مانند یک کارگر که هر روز به سر کار می رود و برمی گرد ، هر روز به تنهایی به خرمشهر می رفت و بعد از درگیری تن به تن و وارد آوردن تلافات زیاد به دشمن، به آبادان برمی گشت که بالاخره در همین راه به لقا الله پیوست و سرانجام جزو آخرین نیروهایی بود که در تاریخ 3 آبان 1359 سر پل خرمشهر با دشمنان درگیر و در سنّ 23 سالگی کبوتر روحش از بند جسمش رهایی یافت و به سوی معشوق ازلی پرواز نمود.
بعد از شهادت وی شهید رحیمی درباره ی ایشان می فرمود: «آخوندزاده شهید شد ولی نه مفت و مجانی بلکه ابتدا عده زیادی از بعثی ها را به درک واصل کرد بعد شهید شد.