نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

شخصیتها
شخصيت ها / شهید / اسدالله آبدونی / متن / دست نوشته / شهید اسداله آبدونی

برگي از يادداشت شهيد:

سلام ای اختر از دست رفته
سلام ای قهرمان در خون نشسته
سلام می کنم امید دارم
که تو پاسخ نمایی بر کلامم

بسان غنچه بودی می شکفتی
ز بوی غنچه بلبل می سرودی
نکردم با عزیزم من و داعی
بیا محمود پاکم تو کجایی
از آن لحظه مه خود را غسل کردی

آن موقع ترا داماد کردم
ردای سرخ را آماده کردم
که تا خلعت کنم رویت عزیزم
که شادی نمایم بی رودم

نکردم با عزیزم من وداعی
بیا محمود پاکم تو کجایی
وصیت کرده بودی بهر مادر
که تو شیون مکن در خلوت من
ولی مادر نمی دانی وجودم
سراسر غم گرفته بهر رودم

بسی سال زیادی به امیدم
که تا حجله ببندم بهر رودم
بپوشانم لباس شادی اش را
ببینم خلعت دامادی اش را
كه محمودم سحرگاه كربلا رفت
و محمودم به مهمان يخدا رفت

نکردم با عزیزم من وداعی
بیا محمود پاکم تو کجایی
ولی افسوس امیدم رفت بر باد
گل خوشبوی با غم رفت در خاک

کفن کردم بر داماد پاکم
بسی بوسه زدم بر روی شادش
که تا شاید سخنی بگوید برایم
ولی افسوس امیدم رفت بر باد
چه زیبا سر به بالین آرمیدی
چه زیبا جان خود تسلیم کردی
برو ای رود نازم نازنینم
خدا یار و نگهدارت عزیزم