نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

شخصیتها
شخصيت ها / شهدا / ملک محمد آدینه وند / متن / خاطره / ملک محمد آدینه وند

خاطره ای از شهید پاسدار ملک محمد آدینه وند به نقل از همرزم شهید بنام چراغعلی احمدی

عنوان خاطره : شجاعت در آخرین لحظات عمر

عملیات نصر 8 بود . در ارتفاعات گرده رش که توسط دشمن بعثی مین گذاری شده بود حضور داشتیم .

معبری را که برادران گروه تخریب کنده بودند به دلیل نداشتن وقت زیاد خیلی پهن درست نکرده بودند و از هم به اندازه ای تحت فشار نیروهای عراقی بودیم که برای عقب نشینی کردن حتی بعضی ها از برادران اتفاقی از معبر بیرون می رفتند و احیاناً روی مین می رفتند که باعث تلف شدن خیلی از بچه های بسیجی شد.

بعضی از نیروها در حال عقب نشینی بودند که شهید ملک محمد وقتی چشمش به آنها افتاد با لحنی عصبانی گفت : این همه شهدا را نمی بینید که ، قصد نامردی و خیانت به خون این عزیزان را دارید . بخاطر همین شهدا بمانید و نروید و تا آخرین قطره خونتان از این خاک و از ناموسمان دفاع کنید . زمانی که شهید ملک محمد این را گفت حرفهایش در خیلی ها اثر کرد و ماندند و هنوز هم 5 دقیقه ای از صحبت کردنش نگذشته بود که یک گلوله مستقیم تانک به او اصابت کرد که بر اثر همین گلوله تکه تکه دش که واقعاً خدا می خواست تمام بدن نورانی شهید را به آسمان ببرد و چیزی از آن را برای ما دنیا طلبان نگذارد