نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

شخصیتها
شخصيت ها / شهدا / حیدر باباجانی بانشیروانی / متن / زندگی‌نامه / زندگینامه
بسم الله الرحمن الرحیم
زندگی نامه شهید حیدر باباجانی فرزند اکبر
شهید حیدر باباجانی در سال یکهزار و سیصد و چهل (دوم خرداد) در قریه بانسوله از توابع شهرستان دالاهو چشم به جهان گشود و نور امید و زندگی را در دل خانواده روشن نمود تحصیلات ابتدایی را در روستای همجوار که فاصله در حدود 10 کیلومتر با روستای زادگاهش داشت شروع نمودند و به جهت هوش سرشار کلاسهای چهارم و پنجم ابتدایی بصورت جهشی در یک سال با موفقیت به پایان رساندند دوران راهنمایی را در شهرستان سرپل ذهاب گذرانید و در بدو ورود به دبیرستان جنگ تحمیلی عراق علیه کشورمان آغاز گردید و خانواده ما نیز آواره شده و در یکی از روستاهای توابع شهرستان اسلام آباد سکنی گزیدیم و به جهت آوارگی و فراهم نبودن از ادامه تحصیل محروم شدند و با تشکیل نیروی بسیج شهید باباجانی نیز با وجود اینکه پدرشان نیز عضو بسیج و در جبهه های جنگ مشغول مبارزه بودند و سرپرستی خانواده به عهده ایشان بود به عضویت بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمدند و راهی جبهه های حق علیه باطل شدند و در منطقه عملیاتی شاخ شمیران ثلاث باباجانی و چم زرشک مشغول خدمت بودند بعد از گذشت حدوداً دو سال با توجه به علاقه شدیدی که به خدمت در نیروی انتظامی داشتند در ناحیه ژاندارمری (سابق) کرمانشاه ثبت نام نموده و پذیرفته شدند و مراحل آموزشی را در پادگان سراب نیلوفر در سال 62 گذرانید و در پایان آموزش بعنوان نفربرتر این دوره جایزه ویژه را از دست حضرت ایت ا... زرندی امام جمعه کرمانشاه دریافت نمودند که جریان دریافت این جایزه از سیمای مرکز کرمانشاه پخش گردید در پایان سال 62 با تقسیم نیروهای آموزشی شهید باباجانی به منطقه قصرشیرین و مناطق جنگی دشت ذهاب به جنگ علیه بعثی ها شتافت و بعد از چند سال با توجه به هوش و زکاوت وی در کادر نیرو بنا به نیاز سازمان و خواست فرماندهان مربوطه به حوزه انتظامی گیلانغرب منتقل گردیدند در خدمت عشایر سلحشور مرزنشین گیلانغرب بودند و مبارزه ایشان همراه با عشایر منطقه در زمان عملیات مرصاد علیه منافقان کوردل شهره خاص و عام می باشد و مجدداً در سال 68 به منطقه انتظامی سرپل ذهاب باز گشتند در پاسگاه مرکزی شهر ستاد بحران و فرماندهی کنترل خدمت نمودند و در سال 74 به حوزه انتظامی گردنو منتقل گردیدند که در این مدت  مبارزه خود را با اشرار و قاچاقچیان از خدا بی خبر را بصورت شبانه روزی ادامه دادند و در تاریخ نهم شهریور ماه یکهزار و سیصد و هفتاد و پنج شب هنگام در درگیری با قاچاقچیان و اشرار به درجه رفیع شهادت نایل گردیدند آنچه که تاکنون ذکر گردید زندگینامه شهید در تحصیل و شغلشان بود و حال درباره شخصیت ایشان نیز لازم می دانیم چند جمله ای گر چه نمی توان تمامی رفتار و کردار مثبت ایشان را در این زندگینامه بیان داشت مخترا بیان نمایم در زمان نوجوانی با وجود سن کمشان در مجالس بزرگان و در تصمیم گیریهای فامیلی همیشه شرکت می کرد حرف شنوی بزرگان منطقه از ایشان هر انسانی را به تحسین و تمجید وا می داشت خدمت کردن به پدر و مادر که حتی در شب هایی که پدر یا مادر مریض می شدند تا صبح در کنارشان خواب به چشمهایش نمی رفت همیشه ماها را به کارهای نیک زحمت کشیدن دروغ نگفتن و احترام به بزرگها توصیه می کرد در بیشتر مراسمهای عروسی یا عزای آشنایان نیمی از خرج و مخاج را به عهده می گرفتند در سالهای پایان عمر پر برکتشان با وجود بزرگترها و پیرمردهای قوم تصمیم گیریهای ایشان برای همه مورد قبول بود ودر لباس مقدس نیروی انتظامی خونگرمی ، خستگی ناپذیری و به فکر مردم بودن ایشان چیزی است که مردن مناطق سرپل ذهاب و گیلانغرب و نیروهای همرزمش گواه بر آن هستند.